پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ادبیات و معماری
نوشته شده در سه شنبه 12 ارديبهشت 1391
بازدید : 2461
نویسنده : MR ARC

ادبیات و معماری

- مقدمه :

معماری سنتی ایران دارای مفاهیم و معانی خاص به خود است . به گونه ای که اینجانب معتقد می باشم حتی کوچکترین جزء شکل دهنده ، در یک اثر معماری دارای مفهوم و معنی خاص به خود است . از اینجا بود که تصمیم گرفتم معانی را در معماری ایرانی درک نمایم . زیرا به نظر بنده دلیل ضعف ما در سده های اخیر ، معلولی بوده ناشی از فراموشی مفاهیم ، معانی و هر آنچه که گذشتگان ما برای ما به ارث نهاده اند . و در نهایت استفادۀ فکر نشده و لجام گسیخته از فرهنگ معماری غربی .

در راه شناخت معماری کتب زیادی را مورد مطالعه قرار داده ام . ولی بی شک آثار استاد دکتر محد منصور فلامکی بیش از سایر کتب چراغ راه من در شناخت مفاهیم و معانی در معماری بوده است . در نظر ایشان ژرف نگری در ادبیات ایران پایۀ درک مفاهیم و معانی در معماری ایران است . بنابراین در توضیح بعضی از بخشها وهمچنین برخی از تعاریف ، عیناً از متن کتابهای استاد استفاده شده است . زیرا می توان این تعاریف را به عنوان یک سند معتبر به حساب آورد و نیز با بضاعت کمی که دارم نتوانستم کلامی رساتر و گویا تر از آن را پیدا کنم .

متن پیش روی شما که در قالب تحقیقی برای درس انسان ، طبیعت و معماری آماده شده است ، قصد دارد به رابطه میان ادبیات و معماری پرداخته تا از این میان تفاوتها ، شباهتها و تأثیرات این دو بر یکدیگر را استخراج نماید . برای این منظور متن به چند بخش کلی تقسیم شده است . بخش اول به شباهتها و روابط محسوس میان این دو می پردازد و در پایان با یک نتیجه گیری زمینه را برای آغاز مطالعه و تحقیق در بخش دوم که روابط معنایی این دو را مورد بررسی قرار خواهد داد فراهم می سازد . به فراخور نتایج به دست آمده در بخش دوم بخشهای بعدی نیز مورد توجه قرار خواهند گرفت .

در پایان لازم است از تمام کسانی که بنده را در راستای پیدا کردن مسیر این تحقیق یاری نمودند علی الخصوص استاد عزیزم جناب آقای مهندس نقی زاده که با صبر و حوصله خود زمینه انجام این کار را فراهم آوردند ، همینطور دوستان عزیز و فرهیخته ام آقایان مهدی شریفی ، روح الله دره شیری و امیر نام آور که حق استادی بر گردن بنده دارند و در این روند ، ضعفهایم را در درک مفاهیم ادبی جبران نموده اند و در بسیاری از موراد با راهنماییهای خود مسیر را برایم مشخص نموده اند . همچنین اساتید عزیزم آقایان ثبوتی و ناصر المعمار نیز تشکر و قدر دانی نمایم و امیدوارم در ادامه کار نیز از راهنماییهای این عزیزان بهره مند گردم .


( 1 ) بخش اول :


شباهتهای محسوس

( 1 . 1 ) گفتار اول :


فضا


فضا چیست ؟

درشعر و معماری چه تعریفی دارد ؟

چه روابطی را می توان بین فضای شعر و معماری بر قرار نمود ؟


( 1 . 1 . 1 ) پیش در آمد :

تعریف ما از فضا چیست ؟ آیا فضا جایی نیست که در آن زندگی می کنیم یا جایی که در خیال خود می پرورانیم ؟

فضا خیال و خیال فضا است . هر چیزی که انسان به آن فکر می کند و یا در خیال خود می پروراند دارای فضایی است . فضا وجود مادی ندارد ولی این قابلیت را دارد که در وجود خود عناصری مادی و یا معنوی را جای دهد . انسان تنها زمانی قادر است حالتی خاص، مثلاً ناراحتی یا خوشحالی را به فردی دیگر منتقل نماید که فضایی غمگین یا شاد ایجاد کرده باشد و این فضا نیز توسط دیگران قابل درک باشد .

باید نکته ای را در اینجا ذکر نمود : « فضا جایی نیست که اشیاء در آن حضور پیدا می کنند بلکه وسیله ای است که به واسطۀ ذات خود زمینه حضور اشیاء را در خود فراهم می سازد . » برای درک این مفهوم کافی است به این نکته توجه داشته باشیم که فضا عنصری غیر مادی است ولی دارای ذاتی خاص ، که می تواند اشیاء را در خود جای دهد . یا می توان به این صورت گفت که این اشیاء نیستند که فضایی را شکل می دهند ، بلکه این ذات فضاست که اشیائی خاص را در خود جای می دهد و به آنها شکل و شمایلی خاص می بخشد .

حال می خواهیم از تعاریف و توضیحات فوق استفاده نماییم و به تعریفی از فضا در شعر و معماری برسیم تا بتوانیم از پس آن شباهتها و تفاوتهای این دو را بررسی کنیم .


( 2 . 1 . 1 ) شعر و فضای آن :

در پیش در آمد این گفتار ذکر کردیم می توان فضا رابه عنوان وسیله ای در نظر گرفت تا انسانها از طریق آن عواطف ، احساسات ، تفکرات و ا ندیشه های خود را به دیگران منتقل نمایند . تا انسانی نتواند فضای ذهن خود را که در قالب تفکر یا احساسی خاص به وجود آمده است به تصویر بکشد هیچ فرد دیگری نمی تواند آن را درک نماید . تمامی هنرها وجود خود را از طریق ایجاد فضا به دست آورده اند . فضایی که هنرمندی با نگرشی خاص نسبت به دنیای پیرامون خود آن را خلق کرده است .

شاعر کیست و شعر چیست ؟ شاعر هم فردی مثل سایر انسانهاست . او در زندگی خود به نگرشی خاص می رسد . او می خواهد سایرین را از این نگرش آگاه کند بنابران نیاز دارد تا فضایی را ایجاد نماید .

شعر ، فضای اوست . و شعر در خود کلماتی منظوم ، دارای وزن و ریتم را جای داده است .

****

فرو داشت دست از کمربند اوی

تهمتن چنان خیره مانده بدوی

دو شیر اوژن از جنگ سیر آمدند

تبه گشته و خسته و دیر آمدند

دگر باره سهراب گرز گران

ز زین برکشید بیفشرد ران

بزد گرز و آورد کتفش به درد

بپیچید و درد از دلیری بخورد

بخندید سهراب گفت ای سوار

بزخم دلیران نهی پایدار

****

شعری که در بالا آورده شد گوشه ای از نبرد رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی بود . هدف فردوسی ایجاد فضایی بوده که نحوۀ نبرد این دو را به تصویر بکشد . فضایی که او در خیالش به آن شکل داده به گونه ای بسیار زیبا در شعرش به تصویر در آمده است . کلمات در شعر او به واسطه فضایی که در ذهن او بوده است به این شکل آمده اند . و این دقیقاً همان نکته ای است که در پیش درآمد این گفتار ذکر کردیم . این کلمات نیستند که فضای شعر فردوسی را بوجود آورده اند بلکه این فضای شعر اوست که کلماتی اینچنین را طلب می کند .

تمامی شعرا شعر می گویند و نگرش خاص خود را از طریق فضای شعر خود به دیگران منتقل می نمایند . و چون انسانها دارای قالبهای فکری مختلف می باشند هر کدام نگرشی خاص به خود را دارند . نتیجۀ این امر ایجاد زبانهای گوناگون در شعر است که هر کدام تنها مختص به یک فرد می باشد و به راحتی می توان آنها را از هم تمیز داد.

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد

****

بشنو از نی چون حکایت می کند

و ز جدایی ها شکایت می کند

****

الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها

****

اهل کاشانم .

روزگارم بد نیست .

تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .

****

در مورد شعر هر شاعر می توان گفت ، فضایی خاص به خود را برای مخاطب پدید می آورد . فضایی که زمینه بروزش را در ذهن مخاطب و به شکل خیالی در خاطر وی به دست می آورد . در اصل فضای شاعر به شکل خیال برای مخاطب قابل درک است و مخاطب نمی تواند آن را به صورت بصری درک کند .

البته درک فضای مورد نظر تمامی شعرا به راحتی برای تمامی افراد میسر نیست . زیرا همانطور که ذکر شد فضای شاعر به شکل خیال در ذهن مخاطب بروز می کند . و مخاطبی که شعری را می خواند دارای سطحی خاص از اطلاعات و دانش می باشد ، در اینجا این احتمال وجود دارد خیال وارد شده در مخاطب سطحی یا عمقی باشد ، که در هر صورت ممکن است با فضای مورد نظر شاعر در شعرش تفاوت داشته باشد .

****

آنکس که به دست جام دارد

سلطانی جم مدام دارد

آبی که خضر حیات از او یافت

در میکده جو که جام دارد

****


( 3 . 1 . 1 ) فضا در معماری :

فضای معماری نیز به وجود آمده است ؛ تا علایقی خاص ، احساساتی ناب و تفکری برتر را به تصویر بکشد . فضای معماری فضایی کالبدی است که به صورت بصری قابل درک می باشد . گرچه همیشه این امکان وجود دارد یا شاید هدف برخی از فضاها در معماری اینچنین بوده است ؛ که فکر را به سویی خاص و به فضای خیالی دیگری معطوف نمایند . نظیر آنچه که در باغ ایرانی مشاهده می کنیم که هدف آن فرار از فشارها و روزمرگیها و سوق دادن فرد به سوی زیبایی های طبیعت و در نهایت به تصویر کشیدن بهشت بوده است .

معماری یعنی خلق و ساماندهی فضاها ، فضاهایی که ممکن است هر کدام القا کننده حالتی خاص در مخاطب خود باشند . منتهی مسئله ای که در مورد درک از فضاهای معماری مهم می نماید این نکته می باشد که بیشترین درک از فضای معماری به وسیله چشم صورت می گیرد البته نقش سایر حواس هم در درک برخی از فضاها اهمیت دارد .

معمار یک بنا ایده ای خاص را در سر می پروراند و برای اینکه بتواند این ایده را به تصویر بکشد نیاز به خلق فضا دارد . و این فضای اوست که تعیین می کند کدام دیوار از چه نوع مصالحی و به چه رنگی در کجای فضای او ظاهر شود . شاید خیلی از مردم به غلط این برداشت را داشته باشند فضای معماری را دیوار ها ، ستونها و سقفهایی که محصورش کرده اند به وجود آورده است . در صورتی که این برداشت نسبت به فضای معماری کاملاً غلط می باشد چون همانطور که در پیش درآمد ذکر شد این ماهیت فضاست که تعیین می کند کدامین عنصر در کجا قرار گیرد .

معمار می خواهد فضایی خاص را با هدفی خاص خلق کند ؛ مثلا در مساجد ، او فضایی را شکل می دهد که احساس تقدس ، توحید و هرآنچه که انسان را به خالق خود نزدیک تر می کند در ذهن مخاطب رسوخ کند . نظیر مسجد شیخ لطف الله درمیدان نقش جهان اصفهان که حتی فردی مسیحی نیز آنجا احساس تقدس و سبکی روح می کند و این امر به دلیل فضای خاص خلق شده در آن مسجد است .

آنچه که می توان در مورد فضای معماری به اختصار بیان نمود به شرح زیر می باشد :

- فضای معماری فضایی کالبدی است و از طریق بصری درک می شود

- فضای معماری هدفی خاص را دنبال می کند که القاء هدف آن در تمام افراد جامعه و در سطوح فکری مختلف تقریباً یکسان می باشد . ( نظیر مسجد شیخ لطف الله )


- فضای معماری فضایی است که در دل خود عناصری مادی را جای داده است .

- فضای معماری دارای روح است و در ذهن انسان رسوخ می کند و خیالاتی خاص را پدید می آورد .


( 4 . 1 . 1 ) دیباچه :

فرازهای پیشین گوشه ای بود از آنچه که شعر و معماری خود را به وسیله آن معرفی می نمایند و آن چیزی جز فضا نیست ؛ چون همانطور که ذکر شد هر تفکر ، خیال و اندیشه ای برای اینکه خود را معرفی نماید نیاز به خلق فضا دارد و این اولین تشابه معماری و شعر است . البته فضایی که شعر خلق می کند با فضای معماری تفاوت دارد زیرا فضای معماری فضایی مادی است و لی فضای شعر فضایی معنوی می باشد که در خیال شکل می گیرد .

فضای شعر تنها زمانی قابل درک است که فردی شعری را بخواند و این امر به فرد بستگی دارد ، یعنی فرد آزاد است که شعری را بخواند یا نخواند . ولی همین فرد هنگامی که از خیابان یا کوچه ای عبور می کند بناهای مختلفی را می بیند ؛ که هریک باهم و در تقابل بایکدیگر نیز فضاهایی را ایجاد نموده اند . در اصل فرد خواسته یا ناخواسته ناچار به درک فضاهایی است که توسط معماران به وجود آمده است . و لی در مورد شعر این طور نیست او تنها زمانی فضای یک شاعر را درک می کند که خود بخواهد و اشعار او را بخواند .

شعری که شاعر می گوید ممکن است دو پهلو باشد و معانی مختلفی از آن درک شود . این مسئله مستقیماً به سطح فکری و اندیشه ای مخاطب مربوط می شود که در سطح آگاهیهای خود چه برداشتی از شعر شاعری خاص دارد . ولی در معماری به این شکل نیست درک از فضاها در غالب موارد بین تمامی سطوح فکری و اندیشه ای فقط یکی می باشد . نظیر احساس سبکی که در مسجد شیخ لطف الله برای هر ناظری پیش می آید .

آنچه که در این گفتار ذکر شد هدفی خاص را دنبال می کند . حال که ما می دانیم تمامی هنرها و از آن میان شعر و معماری وجود خود را مدیون خلق و درک فضا هستند ؛ و خلق و درک هر فصا نیازمند ابزارهایی خاص به خود است بنابراین گفتار های بعدی حول رابطه ها و تشابهات ادبیات و معماری در این زمینه خواهد بود .

( 2 . 1 ) گفتار دوم :


حرکت

مفهوم حرکت چیست ؟
در شعر و معماری چگونه مطرح می شود ؟
آیا حرکت در شعر و معماری از یک مفهوم سرچشمه می گیرند ؟


( 1 . 2 . 1 ) حرکت و مفهوم آن :


در فیزیک حرکت زمانی اتفاق می افتد که جسمی از نقطه ای به نقطه دیگر تغییر مکان یابد . ولی شاید مفهوم فیزیکی حرکت تنها جزئی از مفهوم حرکت در هنر باشد . حرکت در هنر وسیله ای است برای درک فضا همانطور که در گفتار اول ذکر شد تمامی هنرها وجود خود را از طریق خلق فضا به دست می آورند . حال که این فضا خلق شده است وسیله ای لازم است تا آن را درک نماییم و حرکت اولین چیزی است که در این میان خود نمایی می کند .
حرکت در فیزیک یعنی جابجایی یک جسم دریک محیط که تماماً از جنس ماده است ؛ جسمی مادی در محیطی مادی از نقطه ای مادی به نقطۀ مادی دیگری انتقال می یابد . اما حرکت در هنر یعنی پرواز روح ، یعنی خروج از دنیای ماده و سفر به دنیای خیال ؛ خیالی که می تواند در محیطی مادی اتفاق بیفتد . انسانها متولد می شوند ، رشد می کنند و می میرند . و این ذات هستی است . در اصل آنها از ابتدایی خاص به انتهایی خاص می رسند .
تمام هستی در حرکت است و ما نیز جزئی از آن به شمار می رویم . فضای هستی وجود خود را مدیون حرکت است . سیاراتی که به دور ستارگان می چرخند و منظومه هایی را تشکیل می دهند و آنها نیز به دور خود در چرخش هستند و الی آخر .
می توانیم بگوییم حرکت جوهرۀ درک هر فضایی است . حرکت می تواند به شکل فیزیکی ، بصری و یا خیالی با شد .
حرکت فیزیکی : یعنی جابجایی جسم فرد در فضایی که توسط عناصر مادی قابل درک شده اند .
حرکت بصری : حتی وقتی که در نقطه ای از فضا به صورت ثابت ایستاده ایم . چشمها حرکت داشته و از نقطه ای به نقطه دیگر تغییر مکان دهند .
حرکت خیالی : گاهی روح انسانها درفضای خاصی از تن جدا می شود و خیالاتی را در ذهن متبادر می نماید و در اصل انسان را از جهانی به جهانی دیگر سوق می دهد و این حرکت ، حرکت خیالی است .
باید نکته ای را ذکر نمود ، هر حرکتی در ذات خود دارای سکونهایی نیز می باشد . به زبان ساده تر سکون و حرکت در کنار یکدیگر بوده و و در کنار هم است که هر کدام معنی پیدا می کنند . حرکت بی سکون و سکون بی حرکت معنایی ندارد . آیا می توان گفت پایانی بی آغاز یا آغازی بی پایان داریم ؛ حرکت تغییر حالتی است که ابتدا و انتهایش سکون است .
آنچه که در این چند خط ذکر شد خلاصه ای از مفهوم حرکت بود . و یا شاید تغییر دیدگاهی نسبت به آن . در اصل در این مورد می توان گفت هرگاه ذهن انسان از فضایی خاص جدا گردد و به فضایی دیگر ورود نماید ؛ این حرکت بوده است که چنین تغییر مکانی را امکان پذیر کرده است . حرکتی که می تواند از جهانی مادی به جهانی مادی و یا غیر مادی . یا از جهانی غیر مادی به جهانی مادی و یا غیر مادی رخ دهد .
نکته ای در گفتار اول ذکر کردیم ؛ هر هنرمندی از طریق ایجاد فضا قصد دارد احساسات ، اندیشه ها و نگرش خاص به خود را در موردی خاص در معرض دید عموم قرار دهد . نگرش او به دنیا را حرکت ایجاد کرده است پس فضایی که او شکل می دهد تنها از طریق حرکت قابل درک است . آنچه در ادامه می آید مفهوم حرکت در شعر و معماری و نحوه بروز آن در این دو می باشد ، تا در ادامه تشابهات و تفاوتهای این دو را بررسی نماییم .

( 2 . 2 .1 ) حرکت در شعر :


هر هنرمندی به واسطه حرکت به نگرش خاص خود می رسد ( سیر آفاق و انفس ) . و به همین دلیل است که باید برای درک فضای وی در آن حرکت کنیم . شاعر فردی مثل سایر انسانها دارای تخیل ، احساسات و تفکرات خاص به خود می باشد . او در فکر خود را ه می رود یا شاید فکر خود را راه می برد ؛ به سویی خاص به آنجایی که می خواهد در موردش شعر بگوید . مثلاً می خواهد فضای کشته شدن سهراب به دست رستم را به شعر تبدیل کند ، او فضا را ایجاد کرده است و خود را در آنجا قرار داده است حال در آن فضا شروع به حرکت می نماید تا احساس واقعی خود را به تصویر بکشد :
****
ازین نامداران و گردنکشان
کسی هم برد نزد رستم نشان
که سهراب کشتست و افگنده خوار
همی خواست کردن تو را خواستار
چو بشنید رستم سرش خیره گشت
جهان پیش چشمش همه خیره گشت
همی بی تن و تاب و بی توش گشت
بیفتاد از پایو بی هوش گشت
بپرسید از آن پس که آمد به هوش
بدو گفت با ناله و با خروش
بگو تا چه داری ز رستم نشان
که گم باد نامش زگردنکشان
****
مفهوم حرکت در این قسمت از شعر فردوسی به خوبی قابل درک است او افکار خود را پیرامون نبرد پدر و پسر به حرکت واداشته است تا فضایی واقعی و ناراحت کننده را به تصویر بکشد . و حال ما شعر او را می خوانیم و خواندن یعنی حرکت و به خیال می رسیم خیالی در دنیایی دیگر و ازجنسی دیگر دارای احساساتی ناب که پدری چگونه پسر خود را می کشد و بعد در سوگ آن زاری می کند :
****
چو من نیست گرد گیهان یکی
به مردی بدم پیش او کودکی
بریدن دو دستم سزاوار هست
جز از خاک تیره مبادم نشست
چه گویم چو آگه بود مادرش
چگونه فرستم کسی را برش
چه گویم چرا کشتمش بی گناه
چرا زور کردم بر و بر سیاه
کدامین پدر هرگز این کار کرد
سزاوارم اکنون به گفتار سرد
****
پس تا به اینجا می دانیم فضایی که شاعر به وسیله حرکت درک و ایجادش می کند تنها با حرکت نیز قابل درک است . منتهی همانطور که قبلاً نیز گفته شد حرکت بدون سکون معنایی ندارد و هر آغازی را پایانی و هر پایانی را آغازی است .
ما شعر شاعر را می خوانیم . هر کدام از ما روحیات خاص به خود را داریم و ممکن است در زمانی که می خواهیم شروع به خواندن شعر وی نماییم در سر خود خیالاتی خاص داشته باشیم . به بیان دیگر در فضایی دیگر باشیم ؛ حالا قرار است فضای شاعر را درک کنیم . او ما را به این کار دعوت می نماید ، پس باید امکانات این دعوت را نیز مهیا کرده باشد . و دقیقاً همینطور است : او قصد دارد ما را از فضای ذهن خودمان خارج نماید و به فضای ذهن خود وارد کند . بنا براین بین فضای ما و او مکث یا سکونی وجود دارد .
****
بشنو ...
****
ذهن آماده پذیرایی است ، از فضای خود خارج و به فضای شاعر وارد می شود و خود را آماده حرکت می نماید .
****
... از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
****
خواننده این شعر حرکت خود را در شعر آغاز نموده است او در فضای شاعر راه می رود ، همانطور که گفتیم هر آغازی را پایانی است . و شاعر باید این حرکت را در جایی به پایان برساند جایی که معمولا نتیجه هر آنچه که گفته است در آن هویدا می شود .
****
آینه ات دانی چرا غماز نیست
ز آنک زنگار از رخش ممتاز نیست
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
****
پس می دانیم شاعر حرکت خود را با سکون آغاز می نماید و با سکون نیز به پایان می رساند . و دقیقاً این حالت در ذهن خواننده اثر وی نیز به وجود می آید . او هم از سکون حرکت و از حرکت سکون می سازد . شاید این مفهوم را در نحوه خواندن شعر توسط افراد نیز دیده باشیم ابتدا با لحنی آرام کم کم اوج می گیرند و باز هم با لحن آرام به پایان می رسانند .
****
الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها
ببوی نافه ای کاخر صبا زان طرّه بگشاید
زتاب جعد مشکینش چه خون افتاده در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها
به می سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم زخود کامی به بد نامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
مَتی مَا تَلق مَن تَهوی دَعِ الدّنیا و اَهملها
****
حالا به درک درستی از مفهوم حرکت در شعر رسیده ایم و می توانیم آن را به این شکل بیان نماییم :
حرکت وسیله ای است که شاعر به کمک آن فضای خیالی خود را درک می کند و شعرش را می آفریند و با حرکت دادن خواننده در شعر خود است که فضای مورد نظرش را به وی القا می نماید .

( 3 . 2 . 1 ) معماری و حرکت :


براساس گفته های قبلی فضای معماری نیز بر اساس نگرش خاص یک معمار به پیرامون خود به وجود آمده است . او ذهنش را به حرکت وا می دارد تا تفکر کند و فضایی مطابق با آنچه که در ذهن می پرواند خلق نماید .
فضای او در ذهنش خلق شده است ، او در فضای ذهنی اش حرکت می کند تا آنچه که قصد خلق کردنش را دارد به خوبی شکل دهد . معمار دست به کار می شود اندیشه های خود را روی کاغذ می کشد او این کار را با حرکت دستش انجام می دهد . در پی همین حرکتها او فضای مورد نظرش را به کمک مصالح شکلی کالبدی می بخشد . تا دیگران نیز آن را درک نمایند .
حرکت در معماری را می توان به شکل سه خاصیت فضایی مشاهده نمود :
الف ) پویایی : فضایی را که القاء کننده حس حرکت فیزیکی ( جابجایی ) در فرد باشد فضای پویا می گوییم . نظیر آنچه در باغ ایرانی مشاهده می نماییم .
ب )سیالیت : فضایی که حرکت را برای چشم ایجاد می کند نه جابجایی در فضا را . در فضای سیال این چشمهای ناظر هستند که حرکت می کنند و فضا را درک می نمایند نه پاهای وی .

- نکته : هر فضای پویایی سیال نیز می باشد زیرا به صورت ناخودآگاه حرکت چشم را نیز ایجاد می نماید
ج ) مکث : در ابتدا ذکر شد هر حرکتی در ذات خود دارای سکون می باشد و آغاز و پایان هر حرکتی را سکون تشکیل می دهد . در معماری نیز از این اصل استفاده شده است . در صورت اعمال شدن هرگونه تغییر در حرکت و یا حالت آن ، فضایی به عنوان فضای مکث در نظر گرفته شده است .
وصل ، گذر و اوج در فضای معماری ، در قالب همین سه خاصیت یعنی سکون ( مکث ) ، پویایی ( حرکت فیزیکی ) ، سیالیت ( حرک بصری ) شکل می گیرند .


نمود عینی وصل ، گذر و اوج را می توان در مسجد امام اصفهان مشاهده نمود . آنجایی که سردر این مسجد به دلیل تناسبات و تزئینات خود حس ورود را به فرد القا می کند . و فرد برای ورود از خارج به داخل مکثی می کند ( وصل ) سپس وارد فضا می شود و به صورت کاملا غیر ارادی به سوی گنبد پیش می رود و با چشمان خود تزئینات و کاشی های روی دیوارهای حیاط را مشاهده می نماید ( وصل) تا به گنبد خانه برسد ، مکث می کند و با چشمان خود تزئینات داخل گنبد را می ببیند ( اوج).
او با مکثی قبل از ورد ، حرکت و مجدداً مکث ، فضای مسجد امام اصفهان را درک کرده است. ( سکون ، حرکت فیزیکی ، حرکت بصری – وصل ، گذر ، اوج )
- نکته : علاوه بر آنچه که در باب حرکت در فضای معماری ذکر شد . فضای معماری قادر است حرکتی را ، به سوی خیالی خاص در انسان پدید آورد . نظیر احساس سبکی و تقدسی که در مساجد ایرانی به فرد القا شده و باعث آزادی او از دنیای مادی و پرواز به سوی دنیایی غیر مادی می گردد .
آنچه در مورد حرکت در معماری گفته شد را می توان به این شکل خلاصه نمود : حرکت در معماری وسیله ای است که معمار با استفاده از آن فضای ذهن خود را خلق و درک می نماید . و ناظر بر این اثر نیز به وسیله حرکت فضا را درک خواهد نمود . و در پایان این ذات حرکت در فضا است که باعث حرکت ذهن به سوی خیالاتی خاص می شود .

( 4 . 2 . 1 ) دیباچه :


تمام آنچه که در باب حرکت ذکر شد در این کلام خلاصه می شود که حرکت وسیله ای برای درک فضا است . وجود شعر و معماری مدیون خلق فضا و درک فضا مدیون حرکت می باشد . حرکتی که در هر کدام به شکل خاص خود بوده ولی در ذات ، دارای یک ریشه می باشد .
حرکت در شعر یعنی خواندن کلمات و ایجاد خیال در ذهن و حرکت در معماری یعنی راه رفتن در میان دیوار ها ، ستونها ، سقفها و سایر عناصر بصری و ایجاد خیال در ذهن .
در نهایت هدف نهایی هردو ایجاد خیال است با این تفاوت که حرکت در شعر از خیال به خیال و حرکت در معماری از ماده به خیال می باشد . و این کلام به این معنی است که حرکت خیالی در شعر به واسطه عناصر مادی و بصری به وجود نمی آید ولی در معماری به وسیله عناصر مادی وبصری شکل می گیرد .

http://parsidoc.ir


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: ادبیات و معماری , معماری ,



درك مفهوم معماري
نوشته شده در دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
بازدید : 1774
نویسنده : MR ARC

درك مفهوم معماري

در برخورد با اثر معماري معمولاً مقوله‌هاي مختلفي مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد. بسيار مشاهده شده كه از يك بناي واحد معماري نتيجه‌گيري‌هاي فلسفي و اعتقادي شده، براي مثال بارها شاهد نسبت دادن وحدانيت و يكتايي يك بنا به مثابه وحدانيت وجود متعالي پروردگار بوده‌ايم، يا به عبارت ديگر گفته شده چون فلان بناي تاريخي تك است و داراي ويژگيهاي منحصر بفردي در دورة خود است پس معمار آن بنا را به نيت پرودگار خود ساخته است.
در مرحله اول چند تعريف ارائه مي‌شود:
فهم حضوري: اگر انسان مطلبي را خودش درك كند به آن فهم حضوري گويند، مانند: حس تنفر، عشق و...
فهم حصولي: اگر انسان مطلبي را از بيرون از وجود خود درك كند به آن فهم حصولي گفته مي‌شود، مانند: داغ بودن شي‌ايي.
رابطة نظم و معماري: انسان براي رسيدن به هدف زيستي خود در جهان مادي فضايي را براي خود مي‌سازد كه به اين هدف خود برسد، پس فضاي زيستي خود را با هدفي كه در پيش دارد شكل (نظم) مي‌دهد.
در آغاز سوالي كه هميشه مطرح مي گردد:
آيا انكار اهداف فردي و هدايت آن هدف و ايده به جهتي متفاوت نوعي توهين به شعور او نيست؟
هدف از طرح اين سوال اين است كه آيا ما با نسبت دادن هدف اصلي معمار به هدفي مافوق آنچه در ذهن او بوده به معمار و معماري يك بنا توهين نمي‌كنيم، ما تا چه اندازه بر معمار سازنده بنا و دورة وي تسلط داريم كه به خود اجازه مي‌دهيم چيزي كه ناشي از فهم حضوري ما از يك بناي تاريخي مي‌شود را به كليت بنا و معمار نسبت دهيم و آنگاه بر عقيده خود مبني بر اينكه عقايد ما همان چيزي است كه معمار سازنده داشته اصرار بورزيم .
هيچگاه ما نمي‌توانيم با قاطعيت در مورد چنين مقوله‌اي بحث و گفتگو كنيم، ويژگيهاي فلسفي، ويژگيهايي نسبي هستند كه از فهم حضوري ما ناشي مي‌شود. در صورتي كه ويژگيهاي كالبدي و كاركردي نسبي نيستند، بلكه به وضوح قابل مشاهده هستند و مي‌توان براحتي با درك حصولي كه از موضوع داريم آن را درك كرد و به اثبات رساند.
البته نبايد اين نكته را فراموش كرد كه با بررسي تاريخ معماري و بناها و ساختمانهاي دوره‌هاي مختلف مي‌توان به وضوح شاهد تكميل و پيشرفت فرمهاي معماري بود كه هدفمندي جزء اول اين پيشرفت مي‌باشد. در بررسي‌ بناها و تاريخ معماري گذشته آنچه در اولويت براي يك محقق است اسناد معتبر و كافي براي درك آنچه كه در گذشته اتفاق افتاده است، پس ما براي نسبت دادن ويژگي فلسفي به يك بنا بايد با تكيه بر مستندات گفتگو كنيم. در حالي كه در بُعد عملكردي خود بنا استنادي است به عملكرد خويش. به زبان ديگر اگر فضايي در بررسي يك بناي معماري داراي كاركردي نامشخص بود (يعني هيچ سند معتبري براي آن نداشه باشيم) به هيچ وجه اجازه ادعاي كاركردي به آنچه ما از آن فضا درك كرده‌ايم را نداريم. براي مثال بسيار شاهد اين بوديم كه در تخت جمشيد به فضاهايي كه كاركرد مشخصي براي آنها يافت نشده نام حرمسرا گذارده‌اند، دادن اين ويژگي كاركردي به اين فضا در چنين بناي شكوهمندي و با چنان فرهنگ پارسي آيا درست است. متاسفانه كاوشهاي اوليه‌اي كه بدست غير ايرانيان صورت گرفته و آنان خود را به عنوان آغازگر و سابقه‌دار چنين امري قلمداد كرده‌اند، چنين كاركردهاي غير پارسي را بر روي فضاهايي گذارده‌اند كه متاسفانه ما نيز در ادامه راه آنان و با تكيه بر گفته‌هاي آنان چنين ادعاهايي را تكرار كرده‌ايم.
البته ما بايد كار غيرايرانياني كه آغازگر چنين راهي بوده‌اند را ستايش كنيم، ولي درست نيست كه همچنان بر همه آنچه كه آنها نيز گفته‌اند اصرار داشته باشيم. حال كه ما خود به محله‌اي از دانش و درك رسيده‌ايم كه خود مي‌توانيم بر آنچه خود داريم تسلط داشته باشيم، مسلماً بايد اشتباهات ديگران را درست كنيم تا آيندگاه به درستي به آنچه كه داريم آگاهي يابند.
بعد ديگر اين مساله در نشان دادن برتري‌هاي فرهنگي كشوري نسبت به كشور ديگر مشهود است، ما براي اينكه بتوانيم و ثابت كنيم كه فرهنگي بسيار بالاتر از آنچه كه ديگران متصور آن هستند داريم، ويژگيهاي فرهنگي و اعتقادي خود را به ساختار يك بنا اضافه مي‌كنيم. ما نبايد فراموش كنيم كه نمايش ويژگيهاي اعتقادي و فرهنگي هميشه در بطن يك بنا و در قالب كاركرد خود همه چيز را بيان مي‌كند و چيزي براي پنهان كردن ندارد كه ما بخواهيم بعدها آن را كشف كنيم. براي مثال وقتي صحبت از فرهنگ ايراني و محرميت به سخن مي‌آيد فقط كافيست با بررسي پلان يك خانه ايراني و مشاهده كردن ويژگي درونگرايي آن به كليت فرهنگ آن منطقه پي برد، پس چرا بايد ويژگيهاي ديگري كه شايد هيچ نشاني در اين بنا ندارد به آن نسبت دارد.
همانطور كه گفته شد، ما دخيل بودن فرهنگ و اعتقادات را در ساختار يك بنا منكر نيستيم، بلكه به اعتقاد ما ويژگيهاي ديني كه در پس اين ويژگيهاي فرهنگي و اعتقادي به بنا داده مي‌شود مطابقتي با اصل ندارد. زيرا دين عاملي بوده كه قبل از ساخت بنا بر فرهنگ و اعتقادات و فولكلور يك منطقه تأثير گذاشته و به عبارت بهتر از آن سرچشمه‌اي براي فرهنگ و اعتقادات است، پس دوباره استفاده كردن از چنين واژه‌اي براي يك بنا در به بي‌ارزش شدن بعد ديني فرهنگ و اعتقادات نيز مي‌انجامد.
هر كشوري و هر فرهنگي براي خود داراي ويژگيهاي است كه اگر بخواهيم تمام الگوهاي رفتاري و فرهنگي يك كشور را به بناهاي آن كشور نسبت دهيم، الگوبرداري معماري چيزي بي ‌ارزش و بي‌مفهوم خواهد بود.
اما فلسفه معماري چيست؟ فلسفه معماري ويژگيهاي روحاني و فرا واقعي (خارج از كاركرد و كالبد و سازه) است كه ما به معماري نسبت مي‌دهيم. اما چنين چيزي غيرقابل قبول است، معماري بايد در كنار معماري نقد شود، يك بنا در قياس با بناي ديگر منحصر بفرد شناخته مي‌شود، ما هيچگاه نمي‌توانيم چيزي را بدون داشتن معياري نقد و بررسي كنيم، اما اين معيار از كجا گرفته شده مسلماً معيارهايي كه ما براي شناخت يك بناي خوب معماري داريم از درون خود معماري الهام گرفته شده است.
اين معيارها بر چه اساسي ايجاد شده‌اند؟ در برخورد با يك بناي معماري با سه مقوله اساسي مواجه هستيم، سامانه كاركردي، سامانه كالبدي و سامانه سازه‌اي، اگر بنايي يكي از اين ويژگيها را نداشته باشد، ارزش معماري ندارد، اما زماني كه يك بنا اين سامانه‌ها را در كنار هم داشت داراي نظم معماري است و نظم معماري سازنده فلسفه معماري درست است، پس فلسفه معماري منتج از نظم معماري است نه برگرفته از فلسفه‌هاي ديگر.
اين استدلال را مي‌توان چنين بررسي كرد، فرض كنيد فردي متدين و بسيار درستكار و راستگو است، به اين فرد مي‌توان از ابعاد روحاني ويژگيهاي را نسبت داد، يعني ويژگيهايي كه در نتيجه اعمال او مي‌باشند. ولي اگر چنين فردي كار غير اصولي و غير شرعي انجام دهد، براي مثال دزدي كند، نسبتهايي كه وي داده شده‌اند عملاً ساقط مي‌شود. پس مي‌توان چنين گفت كه ويژگيهاي كه به يك بنا داده مي‌شود بايد رابطه مستقيمي با آنچه كه هست داشته باشد، در فسلفه معماري كه با خود معماري سنجيده مي‌شود، اگر بناي ما داراي كاركردي نباشد، عملاً ويژگيهاي خود را هم از دست مي‌دهد، ولي در فلسفه معماري ناشي از درك حضوري اگر بنا عملاً داراي كاركردي نباشد مي‌توان چيزي به آن نسبت داد كه با مطلب گفته شده اين كار توهيني است به معماري. زيرا به كالبدي بدون عملكرد مشخص يك ويژگي نسبت داده شده است.
براي مثال در بحث فلسفه معماري از ديد معماري، وقتي به مفهوم زيبايي مي‌رسيم، منظور ما زيبايي ظاهري نيست، بلكه زيبايي عملكردي است در حالي كه در فلسفه معماري ناشي از درك حضوري زيبايي، زيبايي ظاهري است كه چه قياسي براي آن وجود دارد مشخص نيست، فقط آنچه يك فرد در نگاه اول به بنا ديده و نسبت زيبا بودن را به آن داده مد نظر است كه يك امر سليقه‌اي است.
در امر مرمت ما بسيار زياد با چنين مقوله‌اي روبرو هستيم، زيرا اولين سوالي كه يك مرمتگر بايد از خود بپرسد اين هست كه: هدف از ساخت اين بنا چه بوده؟ و در اينجاست كه او نياز به جمع‌آوري مستندات و سابقه تاريخي بنا دارد، و اگر بخواهد با آنچه خود و يا ديگران در نگاه اول از بنا استنباط كرده‌اند و يا معماران فلسفه‌بافي كه ويژگيهاي خارق‌العاده‌اي براي آن نسبت داده‌اند اقدام به مرمت و احياء بنا كند راهي اشتباه پيش گرفته است.

 


http://parsidoc.ir


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: درك مفهوم معماري , معماری , معمار ,



مفهوم ورودی
نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391
بازدید : 2752
نویسنده : MR ARC

 

مفهوم ورودی

 

فضای ورودی نسبت به سایر فضاها و اجزای هر واحد معماری _ واحدهایی که دارای طراحی معمارانه و شایسته ای هستند  از ویژگیها و امتیازات خاصی برخوردار است، زیرا ، علاوه بر کارکرد اصلی آن به عنوان یک فضای ارتباطی ؛ از لحاظ بصری و ادراکی نیزفضایی رابط بین یک بنا با فضاهای شهری است و غالباً معیاری برای تشخیص ارزش و هویت معماری و اجتماعی هر بنا، به خصوص در شهرهای دارای بافت پیوسته و متراکم ، به شمار می آمده است.

فضای ورودی در معماری ایران به تدریج ازچنان اهمیتی برخوردار شده بود که می توان بخش مهمی از سیرتحول و تکامل معماری سنتی کشور را در آن مشاهده کرد. این موضوع ، توجه به بررسی این فضا را ضروری می سازد، به ویژه آنکه ملاحظه می شود که نه تنها روند تکامل طراحی فضاهای ورودی در معماری معاصر ایران متوقف شده ، بلکه آثار موجود نشان دهندة یک روند نزولی و انحطاطی در بسیاری از موارد است.

یکی از نکات مهم دربارة روند تکاملی طراحی فضاهای ورودی _ بخصوص فضای ورودی مسجد که به نسبت وجود نمونه های متعددی از هر دورة تاریخی ، قابل بررسی است،  این است که فضای ورودی در ابتدا تنها از یک «جزء فضا» که «درگاه » نامیده شده است، تشکیل می شد، در حالی که به تدریج و در طی یک روند تاریخی، تعداد آن به هفت جزء  فضا: جلو خان، پیش طاق، درگاه، هشتی، دالان، ایوان، و ساباط رسید.

البته نحوة طراحی فضای ورودی در ارتباط با سطوح و حجم های مجاور آن، تزئینات آن و سایر موارد مربوط به طراحی آنها نیز توسعه یافت.

به این ترتیب فضای ورودی تنها به عنوان یک فضای ارتباطی باقی نماند، بلکه دارای کارکردهای اجتماعی و فرهنگی نیز شده، به عبارت دیگر بسیاری از فضاهای ورودی همانند واحدهای دیگر معماری_ تنها برای پاسخگوئی وتأمین نیازهای مادی و ملموس طراحی و ساخته نمی شد، بلکه فرهنگ و الگوهای رفتاری ، ارزشهای معنوی و اجتماعی، نقش مهمی در شکل گیری آنها داشته است. در طراحی فضای ورودی هر یک از انواع بناها، اهداف و اصولی متناسب با آن بنا، از جمله : حفظ محرمیت افراد خانواده، ورود با خضوع، ورود بتدریج، آسانی دسترسی به فضاهای داخلی یا ایجاد دشواری در آن، شاخص و خوانا نمودن بنا در سیمای شهر، ایجاد پیوند بین بناهای بزرگ و عمومی با فضاهای شهری، در نظر گرفته می شد.

بررسی فضاهای ورودی از چند جهت دشوار است، نخست آنکه مدارک و اسناد تصویری به اندازة کافی وجود ندارد و بخشی از اسناد موجود نیز به سهولت قابل تهیه و در دسترس نیست. دوم، آنکه فضای ورودی بسیاری از آثار تاریخی که تاکنون باقی مانده، در یک یا چند مرحله دگرگون شده است، بدون آنکه اطلاعات دقیقی در بارة این دگرگونی ها در دسترس باشد، یا اطلاعات کافی از وضع پیشین آن موجود باشد.

یکی از نخستین عناصری که در ورودیها مورد توجه معماران و هنرمندان قرار گرفت، سطح نمای ورودی و بخصوص سردر سطح واقع در بالای در_ بوده. به نظر می رسد که از نیمة دوم قرن اول هجری ورودی برخی از بناهای مهم از جمله بعضی از مسجد ها طراحی و تزیین می شده است.

معنی "در" طبق فرهنگ فارسی دكتر محمد معین:

در(Door):آنچه كه از چوب یا آهن و .. میسازند و در دیوار،شكاف،صندوق و…كار میگذارند و آن باز و بسته میشود.


ورودی = عامل دعوت کننده

اگر تاریخ معماری جهان را از دیدگاه تحلیل فضایی مورد ارزیابی قرار دهیم، می بینیم که ورودی همواره عنصر شاخصی استمانند دروازة ملل در تخت جمشید، ورودی آکروپولیس در آتن، ورودی مجموعة تخت سلیمان تکاب، ورودی معبد پانتئون در رم، ورودی مجموعة تاج محل درهند، ورودی باغ فین کاشان، ورودی مسجد شیخ لطف الله در اصفهان و سمنان.

ورودی خانه در معماری سنتی ایران هم عنصر منحصر بفردی است که در ربط با گذر در محلات قدیمی شهرهای ایران مفهوم ملموسی ارائه می دهد، این ورودی در جهت اهداف زیر عمل می کند.شکستن ریتم یکنواخت گذر، ایجاد گشایش فضایی و ایجاد تنوع بصری. این تغییر به کمک شگردهایی میسر می گردد، بدین مفهوم که درگذر( محل گذشتن) اتفاق بدیعی رخ می دهد که همانا مفهوم ساکن شدن، مکث کردن، انتظارکشیدن و آنگاه وارد شدن است، با توجه به این تغییر محتوا و تفاوت در احساس روحی لازم می شود که فرم و فیزیک فضا نیز هماهنگ با مفهوم آن دگرگون شود، روشنتر آنکه عملکرد تازه، فضای نویی را به لحاظ شکل طلب می کندکه معماری ناگزیر از پاسخگویی به آن است. بحث هماهنگی فرم و عملکردو همخوانی کالبد ومعنی در اینجا به بارز ترین شکل و زیباترین وجه نمایان می گردد. در برخورد حرکت پویای گذر به معنی محل گذشتن با مفهوم ایستا ( ایستادن)، مکث، انتظار و آنگاه حرکت به درون نوعی تباین فضایی ایجاد می شود که لازمة رسیدن به محتوای جدید است. 

سلسله مراتب فضایی:

سلسله مراتب را می توان در معماری و شهر سازی گذشتة ایران در سطوح خرد( تک بنا) و در مقیاس کلان ( شهری ) و مجموعه ها جستجو کرد. ولی به اختصار به جستجوی آن در تک بنا و مجموعه ها می پردازیم.

بطور کلی سلسله مراتب را در زمینة تک بنا می توان در موارد زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد:

1_ ورود، حد فاصل بین فضای عمومی و فضای نیمه خصوصی شامل: گشایش اولیه، هشتی، دالان و حیاط.

2_ ورود به فضاهای مختلف شامل هشتی های داخلی، دالانها و دهلیزهای داخلی.

3_ نور، تاریک و روشن و عبور از یک فضای کاملاً روشن برای رسیدن به فضایی با کیفیت متفاوت ( مانند مسجد شیخ لطف الله در ربط با میدان و ورودی آن ) و یا مدرسة آقا بزرگ کاشان که تغییر در کیفیت نور کمک شایان توجهی به امر سلسله مراتب فضایی می کند.

4_ اختلاف سطح برای تأکید بر امر سلسله مراتب

5_ استفاده از کف سازیهای متفاوت برای تأکید بر امر سلسله مراتب .

6_ استفاده از کیفیات متفاوت مصالح برای تأکید بر امر سلسله مراتب.

7_ استفاده از فضاهای بازو بسته برای تعریف کیفیات متفاوت فضا.

8_ استفاده از انواع پوششها برای تأکید بر این کیفیات فضایی

9_ استفاده از انواع تزئینات برای تأکید بر این کیفیات فضایی.

فضای فیلتر و مفصل:

این فضا را در ابعاد گستردی شهری می توان با عناوینی همچون میدان، میدانچه، حسینیه، تکیه و چهارسوق در بازارها جستجوکرد، مثلاً فضای باز حسینیه یا میادین نقش نوعی مفصل شهری را ایفاء می کنند، یا چهر سوق بازارها مفاصلی هستند که معمولاً در آنها اتفاقاتی همچون تقسیم، مکث و تغییر کاربری در راسته ها اتفاق می افتد، در معماری خانه سنتی ایران نیز زیر عناوینی در فضای فیلتر و مفصل به شرح زیر قابل تشخیص هستند.

الف) هشتی ( فضای تقسیم )       ب) مفصل ( فضای ارتباطی )         ج) ایوان ( فضای نیمه باز )

الف) هشتی : به عنوان فضای تقسیم کنندة حرکت انسان، یکی از انواع شاخص فضاهای واسط برای رسیدن به یک فضای متفاوت است که معمولاً همراه عواملی چون شکستن زاویة دید، ایجاد تنوع بصری بوسیلة ایجاد پیچ و خمهای مناسب، ایجاد اختلاف سطح، نوع پوششها، تزئینات، طاقنماها، نورگیری و کف سازی متفاوت و ... می باشد.

 ب) مفصل : فضایی ارتباطی محسوب می شود که ویژگی هر دو فضا یعنی هشتی و ایوان را داراست معمولاً از تقاطع محورها ایجاد می شود.

ج) ایوان : به عنوان فضای نیمه باز حدّ واسط مابین فضاهای بسته و باز و به عبارتی پر و خالی است. همچنین به لحاظ دما و نور نیز فضایی واسط محسوب می گردد. این فضای فیلتر از یک طرف گرما را کاهش می دهد و از طرف دیگر توسط پنج دریها یا هفت دریها نور را تلفیق میکند.

اصل سلسله مراتب:

اصل سلسله مراتب یعنی ساماندهی و ترکیب فضاها و عناصر بر اساس برخی از خصوصیات کالبدی یا کارکردی آنها که موجب پدید آمدن سلسله مراتبی در نحوة قرار گیری یا استفاده یا مشاهدة عناصر شود. یکی از کارکردهای فضای ورودی اتصال فضاهای درونی یک مجموعه با فضاهای بیرون از آن است. سایر کارکردها و فعالیتها از جمله تغییر مسیر، توقف، انتظار ورود به فضای داخلی نیز هر کدام اجزای متناسب با خصوصیات خود دارند. سلسله مراتب موجود بین این فعالیتها موجب شده است که بین اجزا یا جزء  فضاهای آنه نیز سلسله مراتبی نیز وجود داشته باشد تا کارکرد فضاهای ورودی به بهترین شکل ممکن صورت پذیرد. ترتیب قرار گیری اجزای ورودی ( در کاملترین انواع فضاهای ورودی به این ترتیب است: 1_ جلوخان     2_ پیش طاق     3_ درگاه      4_ هشتی            5_ دالان            6_ ایوان و در معدودی از بناها ساباط.

هر فضای ورودی از یک یا چند جزء تشکیل میشده است که هر کدام از آنها دارای خصوصیات کارکردی وکالبدی کمابیش معینی بوده است:

 1_ جلوخان : فضایی وسیع و بزرگ است که در جلوی پیش طاق بعضی از بناهای بزرگ و مهم ، طراحی و ساخته می شده است. یکی از اهداف احداث جلوخان اهمیت بخشیدن به فضای ورودی بنا و تمایز بهتر آن از فضای معبر یا میدان بوده است.

2_ پیش طاق: فضایی سر پوشیده و نیمه باز مانند ایوان است که در جلوی درگاه ورودی طراحی و ساخته می شد و فضای دسترسی را از فضای معبر متمایز می ساخت. در برخی از شهرها پیش طاق را جلو خان یا پیشخوان نیز نامیده اند. توقف و انتظار برای ورود به بنا در همین فضا صورت می گرفته است. عموماً ارتفاع پیش طاق از ارتفاع سایر سطوح و حجمهای مجاور آن بیشتر گرفته می شد تا ضمن آنکه نمایانگر اهمیت بنا بود، نشانه ای از موقعیت آن نیز بشمار آید.

 

3_ درگاه : فضای کوچکی که درِ ورودی در آن قرار می گیرد. از لحاظ ساختمانی درگاه فضایی است که در هر سوی آن دو جرز یا دیوار قرار گرفته است که چهارچوب در ورودی در آن نصب شده است. طاق درگاه که آنرا نعل درگاه می گویند قوسی شکل یا افقی است.

4_ هشتی یا کِریاس : فضایی است که در بسیاری از انواع فضاهای ورودی طراحی وساخته می شده است.این فضا غالباً بلافاصله پس از درگاه قرار می گرفته ویکی از کارکردهای آن تقسیم مسیر ورودی به دو یا چند جهت بوده است. از فضای هشتی برای تغییر جهت مسیر حرکت نیز استفاده می کرده اند.

5_ دالان: ساده ترین جزء فضای ورودی است که ارتباط و دسترسی بین دو مکان ، مهمترین کارکرد اصلی آن بشمار می آید . دالان از لحاظ کالبدی فضایی باریک و کم عرض است . البته عرض دالانها متناسب با کارکرد هر بنا و عدة استفاده کنندگان از آنها تعیین می شده است. دالان به عنوان یک فضای معماری به گونه ای است که از لحاظ فضایی و ادراکی آنرا می توان فضایی عبوری و حرکتی دانست.

6_ایوان: در روند توسعه و تکامل اجزاء و عناصر فضای ورودی مساجد، ایوان نیز به عنوان بخشی از فضای ورودی مورد استفاده قرار گرفت.

7_ ساباط: غالباً بخشی از فضای معبد را که سرپوشیده و مسقف میشد، ساباط می نامیدند. سرپوشیده شدن معبر در شهرهای واقع در نواحی گرم موجب ایجاد سایه و پدید آمدن فضایی مطلوب برای حرکت یا توفق افراد می شد. در بالای بعضی از ساباطهای واقع در معابر درون محله های مسکونی، فضایی نیز می ساختند که از آن برای اقامت کوتاه مدت یا بلند مدت ونیز برای نگهبانی اسفاده می کردند. معمولاً ساباط در جلوی ورودی بناهایی ساخته می شد که فاقد یک جلوخان بزرگ بودند.                                                          

8_ رواق : از لحاظ کالبدی فضایی سرپوشیده، نیمه باز و ممتد، و از جنبة کارکردی، فضایی ارتباطی _ با ماهیتی متفاوت از فضای ورودی  است که غالباً در پیرامون حیاط یا در پیرامون یک فضای ساخته شدة برونگرا احداث می شده است.

  کارکردهای اصلی فضاهای ورودی:  

1_ تأمین ارتباط و اتصال بین فضاهای درونی و برونی: یکی از مهمترین کارکردهای هر فضای ورودی تأمین ارتباط بین فضای درونی با فضاهای بیرونی یک بنا یا مجموعه است، زیرا ورود و خروج به هر بنای محصور و بسته تنها از طریق فضای ورودی امکان پذیر است. بنابراین فضای ورودی از لحاظ ماهیت کارکردی، فضایی ارتباطی بشمار می آید، علاوه بر این فضای ورودی یک فضای رابط و اتصال دهنده نیز هست،زیرا بسیاری از بناها بخصوص بناهای قدیمی درونگرای واقع در بافتهای پیوسته از لحاظ کالبدی، کارکردی وبصری غالباً تنها از طریق فضای ورودی با معبر یا سایر فضاهای عمومی، پیوند و ترکیبی فعال می یافته اند، چون بیشتر این گونه بناها فاقد نماهای بیرونی طراحی شده ای بوده اند، به این سبب فضای ورودی یک فضای ارتباطی و اتصال دهندة یک بنا با محیط پیرامونش می باشد.

2_ نظارت بر ارتباط: ایجاد ارتباط بین یک فضای محصور با محیط پیرامون آن باید تابع ملاحظات کارکردی و اجتماعی متعددی باشد.

 وجود دو نوع وسیلة آگاه کننده : کوبه و حلقه، در روی درهای ورودی برای مردان و زنان، همچنین وجود ورودیهای جداگانه برای زنان و مردان در بعضی از مسجدها، ورودیهای جداگانه برای بخش بیرونی واندرونی در برخی از خانه ها، نمونه هایی از شیوه های مربوط به کنترل ارتباط است.

نظارت بر ارتباط با روشهای گوناگونی صورت می گرفته است یکی دیگر از این روشها، نحوة طراحی فضای ورودی به گونه ای است که هدف یا هدفهای لازم را در چگونگی ایجاد ارتباط بین یک فضا با فضاهای پیرامون آن تأمین نماید. ( مثال طولانی کردن فضای ورودی در خانه برای جلوگیری از دید یک نامحرم از جلوی فضای ورودی به داخل خانه)

کارکردهای جنبی فضاهای ورودی:

1_ تجمع : برخی از اجزای فضای ورودی مانند صحن جلوخان، پیش طاق و هشتی، محل نشستن افراد و تجمع های کوچک و گاه بزرگ بود.

2_ بدرقه و استقبال : فضای ورودی همواره مکان مناسبی برای بدرقه و استقبال از میهمانان و تازه واردان بشمار می آمده است. این سنت از لحاظ مذهب نیز نیکو شمرده شده و دربارة آن توصیه هایی شده است. از حضرت محمد (ص) نقل شده : « حق کسی که داخل خانه می شود بر اهل آن خانه آنست که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن پاره ای با او راه روند.

3_ انجام برخی از مراسم و فعالیتهای اجتماعی

4_ محل کتیبه ها وقفنامه ها و فرمانها(شاخصه های ورودی)

به منظور غنا بخشیدن به مفهوم ورودی از عوامل متعددی یاری گرفته شده، شاخصه هایی همچون پیرنشین، فضای سرپوشیده، نوع تزئینات خاص، نوع قوس ویژه، کف سازی متفاوت با گذر و اختلاف سطح با گذر همه و همه قصد آن دارد که مفهوم فضایی متفاوت با گذر و متناسب با ورود به درون را القاء نماید. جغرافیای طبیعی و محیطی در اقلیم متفاوت و گونه گون ایران، تنوع خاصی به این شاخصه های فیزیکی می بخشدکه ضمن حفظ وحدت مفهومی، آنرا از ویژگیهای منحصر بفرد برخوردار می گرداند.

 عناصر ورودی :

عناصر ورودی عبارتند از:

1_ در: درِ ورودی یکی از عناصر مهم فضای ورودی بشمار می آیدکه کارکرد اصلی آن کنترل ارتباط میان فضای درونی بناو فضای بیرون آن است. ابعاد وتناسبات درِ ورودی هر بنا با نوع و کارکرد آن بنا متناسب است.

2_ کوبه و حلقه : بر روی هر در خانه برای دق الباب یک مفتول نصب می شد و اصابتش به در صدای متفاوت خواهد داشت.کوبه را مردان بر در می نواختند و حلقه را زنان و با صدای شنیدن مفتول مرد در خانه را می گشود و با صدای حلقه زن، تا میهمان با نامحرم در آستانة در مواجه نشود.

3_ آستانه: بخشی از چهار چوب در که در پایین چهارچوب قرار دارد، آستانه نامیده می شود.

4_ سکو: عنصری است که عموماً به صورت زوج در دو سوی پیش طاق بسیاری از نمونه های متعلق به هر یک از انواع بناهای سنتی ساخته می شده است. ازاین عنصر برای نشستن در جلوی یک بنا در هنگام انتظار برای شخصی یا برای رفع خستگی استفاده می کردند. در برخی از شهرها به این سکوها ( خواجه نشین ) و در بعضی جاها به آن سرنشین میگویند. 

5_ سردر: بخشی از سطح فضای ورودی که در بالای در ورودی قرار داشت، سردر نامیده می شود.

موقعیت فضای ورودی در هر بنا:

موقعیت فضای ورودی در بناهای درونگرا با بناهای برونگرا تفاوتهایی دارد اما در بیشتر موارد موقعیت ورودی در این دو نوع بنا شبیه یکدیگر است. در برخی از بناهای برونگرا که در داخل یک فضای محصور قرار گرفته اند رابطة ثابت و همواره مشخصی بین ورودی «فضای محصور» و ورودی «بنای درونگرا» واقع در داخل فضای محصور وجود ندارد ، زیرا ورودی     « فضای محصور» متناسب با معابر و بافت مجاورخود ساخته شده و بنای واقع در وسط آن با محورها،چشم اندازها یاسایر عوامل مؤثر در تعیین محل استقرار و جهت آن هماهنگ شده است.

ورودی بیشتر خانه های درونگرای واقع در بافتهای پیوسته در محلی واقع در نزدیک یا کنار گوشه ای از حیاط به فضای باز داخلی متصل شده است.

فضای ورودی را در بعضی از انواع بناهای طراحی شده در وسط یکی از جبهه های بنا و روی محور تقارن قرار می داده اند. بیشتر کاروانسراهای بیابانی، برخی از کاروانسراهای درون شهری، مسجدها و مدرسه ها از این گروهند.

وجود سه ورودی در روی محور تقارن به نحوی که در یکی از شکلها دیده می شود، روشی است که غالباً در برخی از مسجدهای جامع طراحی شده در دورة قاجار مورد توجه قرار گرفت. در بعضی از بناها یک یا دو ورودی در گوشه های حیاط ساخته می شده است.

علاوه بر بعضی از بناهای کوچک و متوسط که فضای ورودی آنها بیشتر به تبعیت از بافت شهر و شبکة معابر در نقطه ای از بنا ساخته می شده بدون اینکه یک رابطة هندسی منظم و راه حل معمارانه ای بین محل آن با طرح بنا وجود داشته باشد، برخی از بناها مانند مسجد جامع اصفهان دارای ورودیهای متعددی هستند که نقاط گوناگون بنا قرار گرفته اند.

نوع طراحی ورودی

الف) فاقد طراحی معمارانه: فضای ورودی بعضی از بناهای معماری یا معماری  شهری کوچک، ساده و بدون طراحی و تزئینات معمارانه بود. البته وجود جرزها ویک طاق قوسی شکل آجری را نمی توان طراحی معمارانة ورودی بشمار آورد، زیرا کاربرد این عناصر و مواد به لحاظ ساختمانی و استحکامی لازم است.

ب_ طراحی شده : بیشتر فضاهای ورودی را با طراحی معمارانه و از پیش اندیشیده شده می ساختند و بخشهایی از سطح آنرا با مواد و عناصر مختلف مانند: آجر، کاشی، سنگ و گچ تزئین می کردند به گونه ای که سطح این فضا نسبت به دیوارهای جاور و متصل به آن کاملاً متمایز می شد. اهمیت طراحی وتزیین فضای ورودی و مدخل خانه و سایر بناها به گونه ای بود که حتی در بناهایی که فضای ورودی نداشتند و درِ ورودی در بدنة دیوار متصل به راه تعبیه شده بود، سردرِ بنا را با آجر، کاشی و در مواردی با گچ تزئین می کردند. علاوه بر سکو که در دو سوی بعضی از فضاهای ورودی قرار داشت و دارای جنبة کارکردی بود، از عناصری مانند ستونهای تزئینی یا تزئینی  کارکردی نیز استفاده می کردند. در مواردی، به خصوص از دورة صفویه به بعد، تمام سطح فضای ورودی بناهای مذهبی مانند مساجد، مدارس علمیه و مزارهای مقدس را با کاشی می پوشاندند.

 

 

تناسبات ورودی:

 

الف) بلند: نسبت بین ارتفاع و عرض فضای ورودی بعضی از بناهای معماری  شهری و معماری مانند مساجد جامع، مدارس علمیه و کاروانسراهای بزرگ به گونه ای ساخته شده است که آنها را می توان « بلند» یا «بلند و باریک » نامید. انتخاب این تناسبات یکی از شیوه هایی محسوب میشد که توسط آن ورودی بنا را به صورت نمایان در معرض دید عابران قرار دهند. کارکرد بعضی از این گونه ورودیها از این هم فراتر می رفت و به مرتبة یک نشانة مهم شهری می رسید. معمولاً در این حالت ارتفاع فضای ورودی از بدنة دیوارها و احجام مجاور و متصل به آن فراتر می رفت و از لحاظ حجمی نیز به عنوان یک عنصر و حجم شاخص در معرض دید قرار می گرفت، مانند ورودی مسجد جامع یزد.

ب) کشیده: نسبت بین ارتفاع و عرض بعضی از فضاهای ورودی به گونه ای است که آنها را می توان «کشیده » یا « کشیده وپهن» نامید. در ایم موارد سطح بیشتری از دیوار واقع در دو سوی « در » به فضای ورودی اختصاص می یافته است. البته با وجود آنکه بیشتر فضاهای ورودی را می توان در یکی از دو گروه فوق جای داد، اما مطمئناً ورودیهایی نیز بوده و هستند که به سادگی نمی توان آنها را «بلند» یا « کشیده » دانست.

نحوة ترکیب نمای ورودی با سطوح مجاور:

1_ ترکیب شده: در بیشتر بناهایی که دارای نمای طراحی شدة خارجی هستند، طراحی نمای فضای ورودی در ترکیب و در ارتباط با نمای مجاور آن شکل گرفته است. این ارتباط و پیوند هم توسط مصالح و هم توسط عناصری از نما و بخصوص از جنبة اصول ترکیب و خطوط اصلی هندسی حاکم برنما ( خطوط آشکار یا پنهان ) ایجاد می شد.

مدرسة خان در شیراز، مدرسة چهارباغ در اصفهان و مسجد مدرسة شهید مطهری ( سپهسالار) در تهران ، از نمونه هایی هستند که تمام نمایی که ورودی در آن قرار دارد، طراحی شده است و طبعاً نمای ورودی به عنوان بخشی از نمای کلی آن جبهة بنا طراحی شده است. می توان اظهار داشت که در این حالت کمابیش بیشترین ارتباط بین نمای ورودی با نمای سطوح مجاور آن ایجاد شده است. در حالتی دیگر در بعضی از بناها با کاربرد برخی عناصر یا تداوم برخی از تزئینات و استفاده از برخی اصول هندسی نمای فضای ورودی را با نمای آن جبهه از بنا هماهنگ و ترکیب می کرده اند.

2 _ بدون ترکیب: یکی از خصوصیات معماری سنتی ایران در بافتهای پیوسته و درونگرا، بی توجهی به نماهای خارجی بیشتر بناها بخصوص بناهایی که در درون بافتی متراکم قرار گرفته اند. در بیشتر بناهای سنتی واقع در این بافتها نمای دیوارهای خارجی بسیار ساده و فاقد طراحی است. در حالی که نماهای داخلی ( نمای سطح پیرامون حیاط ) غالباً طراحی شده و مزین است. در نماهای خارجی که با کاهگل یا ترکیبی از کاهگل و آجر پوشانیده می شد، نمای فضای ورودی عموماً یک استثناء بشمار می رفت، چنانکه حتی بسیاری از خانه های کوچک و متوسط دارای یک ورودی با نمایی طراحی شده بودند. این مسأله سبب شد که طراحی نمای بسیاری از ورودیها با سطوح مجاور آن یا اصلاً فاقد ارتباط تصویری باشد یا این ارتباط بسیار ضعیف باشد. این موضوع حتی در مورد بسیاری از بناهای بزرگ و مهم مانند مساجد جامع قابل مشاهده است. مسجد جامع نائین یکی از این نمونه ها بشمار می آید.

 خصوصیات کارکردی فضاهای ورودی:   

انواع ورودیها : 1- ورودیهای اصلی           2- ورودیهای فرعی

 ورودیهای اصلی: بسیاری از بناهای معماری  شهری، به خصوص مساجد جامع و برخی از مزارهای بزرگ که در اثر رشد شهرها در بافت درونی شهر قرار گرفته اند،دارای چند در ورودی بودند و مردم از آنها برای عبور از یک سو به سوی دیگر شهرذ استفاده میکردند.ورودی های اصلی این بنا ها معمولا فضاهای طراحی شده بودند و بسیاری از فعالیتها و فضاهای مهم اقتصادی اجتماعی در کنار این ورودیها قرار داشت.مانند مسجد امام (سلطانی)تهران،مسجد امام قزوین،مسجد جامع عتیق شیرازو..

 ورودیهای فرعی      

بسیاری از بناهای معماری – شهری و معماری علاوه بر ورودی اصلی،یک یا چند ورودی فرعی نیز داشتند.این ورودیها بیشتر دارای خصلت ارتباطی بودند و اغلب در مکانهایی قرار میگرفتند که از لحاظ ارتباطی اهمیت بسیار داشت و صحن آنها نیز در مقیاس معین و محدود بخشی از فضای شهری به شمار میرفت مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: مفهوم ورودی , ورودی , مدخل , محل ورود , معماری , معمار ,




ویژگیهای هنر معماری اسلامی
نوشته شده در سه شنبه 8 فروردين 1391
بازدید : 2545
نویسنده : MR ARC

ویژگیهای هنر معماری اسلامی

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره‌گیری از روح معنویت نشان می‌دهد. این امر به گونه‌ای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیبایی‌شناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی می‌یابد مؤلفه‌های به جا مانده از پیش از ظهور اسلام نشان می‌دهد از زمانی که انسان هنر را شناخت یعنی از هزاران سال پیش به طراحی رنگی از حیواناتی که منقرض شدند به منظور نشان دادن واقعیتها و مهارتهای خود بر روی دیوارها پرداخت . در واقع هنر پیش از زبان و ادبیات در زندگی انسان وسیله‌ای برای برقراری ارتباط او به شمار می‌رفت .

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

هنگامی که تمدن پا به عرصه وجود گذاشت، خیزشی جدی در ارائه مهارتهای موجود ایجاد شد که اینک در کشورهای اسلامی و غیراسلامی بخوبی قابل رؤیت است که برخی از آنها به هزاره هفتم قبل از میلاد مسیح (ع) باز می‌گردد اما آنچه که بیشتر از دیگر هنرها توجه انسان را به خود معطوف داشت، معماری و هنرهای تجسمی بود که انسان بر روی اشیاء یا ساختمانهایی که می ساخت از هنر خود بهره مند می شد و آن را به نمایش می گذاشت.

 معماری هنری بود که به غیر از تنوعات رنگی، هویت و فرهنگ را نشان می‌داد؛ به گونه‌ای که تجلی معماری در تصاویر یا کنده کاریها بخوبی نمایان است. در قصرهای ساخته شده در زمان امویان کنده‌کاریهای رنگی و غیررنگی با عکسهای قدیمی بسیاری داشت. دست نوشته ها، ظروف و یا اثاثیه هایی که به علت تنوعات رنگی و نوع کار بر روی آنها از اهمیت به سزایی برخوردارند، نشانگر ارتباط و علاقه انسان با هنر است.

بنابراین باید میان معماری و هنر معماری تفاوت قائل شد که دو مفهوم کاملا مجزا هستند.

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

در معماری منظور ساخت و ساز در راستای انجام وظیفه اجتماعی و خدمت رسانی است.

مانند ساختن اماکن مسکونی، عبادتی و یا تحصیلی. اما در هنر معماری تأکید بر استفاده از شاهکارهای هنری و دستاوردهای تزئنیی بر روی دیوارها، سقف، ستونها، پنجره ها و درهاست و حتی باغها و حوض ها نیز به گونه ای با هنر معماری ترکیب می شوند تا تأثیرگذاری بنا بر بیننده بیشتر شود.

هنر معماری اسلامی به واسطه وجود معماران زبردست که فعالیتهای ابداعی انجام می دادند با رعایت یکسری اصول خاص بسط و گسترش یافت که این هنر بر درایت و نوع نگاه دینی شخص صحه می گذاشت؛ در واقع این نوع معماری بر نظرات، تجارب و ابتکاراتی متکی بود که معمار از آن بهره می گرفت. این مسئله منجر به تنوع در معماری اسلامی شد و با توجه به اینکه این معماری از زبان قرآن نشأت می گرفت، عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره گیری از روح معنویت نشان می داد.

با وجود تفاوت میان معماری و هنر معماری، معماری اسلامی دارای شاخصه های متفاوتی می شود که آن را از سبک و سیاقهای دیگر بناها جدا می سازد. این مؤلفه ها شامل هندسه علمی و هنرهای ابداعی بر گرفته از اندیشه های معنوی شخص می‌شود. ابداعی که معمار از آن بهره مند می شد، شیوه ای است که در هنر معماری پیش از این سابقه نداشته است و این به علت ویژگیهای دینی در اندیشه زیبایی شناسی اسلام است که در هنر معماری اسلامی متجلی شده است.

ارتباط معماری با دین اسلام نشانه اعتقاد به توحید، ایمان و عمل به آموزه ها و تعالیم دین اسلام است.

 اندیشه توحیدی مبنی بر اعتقاد به خدای واحد سبکی بود که در اکثر هنرهای اسلامی به عنوان موضوعی بکر به کار می رفت.

 معماری اسلامی هنری بود که نه تنها در اماکن دینی چون مساجد مورد استفاده قرار می گرفت، بلکه از آن در مدارس، ضریحها و قصرها و حتی خانه ها و حمامها نیز بهره گرفته می شد. مقیاسهای ریاضیات و هندسه در معماری اسلامی بسیار مورد توجه بود.

دورانی که معماری اسلامی در اوج رشد و شکوفایی خود بود، ارتباط معنوی شایسته ای با نیازهای انسان، شرایط زندگی و اجتماعی زمان خود برقرار می کرد . بنابراین می توان گفت که معماری اسلامی با روح تمدن اسلام تطبیق داشت.

 

هویت معماری اسلامی در همه جهان با وجود تنوعات زبانی و تمدنی یکسان است و این تنوعات از چین تا اقیانوس اطلس با وجود تعددات فرهنگها دیده می شود. اگر چه رومیها و دیگر اقوام نیز دارای معماری بودند، اما معماری اسلامی ویژگی خاص خود را داشت. از دیگر ویژگیهای هنر معماری اسلامی تزئینات است که مسجد النبی به عنوان اولین بنای اسلامی دارای معماری اسلامی دارای این ویژگی بوده است. اگر چه در زمان نبی اکرم (ص) سقف آن از شاخه های نخل بود و با اتکا به عناصر تزئینی ساخته نشد، اما در زمان ولید بن عبدالملک معماری اسلام با استفاده از موزاییکهایی با رنگهای بسیار زیبا و متنوع معنوی در آن به کار رفت.

در هنر معماری اسلامی بیشتر از آیات قرآن به عنوان برجسته ترین ابداعات هنر اسلامی مورد استفاده قرار می گرفت که نوشته‌هایی از آیات قرآن بر روی سقفها، دیوارها و یا ستونها استفاده و به شکل خاص تزئین می شد . از برجسته ترین و قدیمی ترین خطوط زیبایی که با هنر معماری اسلامی تزئین شده داخل قبه الصخره است که آیات قرآن با خط کوفی نوشته و با موزاییک تزئین شده است.

اما نکته مهم و قابل توجه و نتیجه ای که میخواهم در این یادداشت به آن اشاره دارم این است که وحدت و تنوع در معماری اسلامی شاید از برجسته ترین ویژگیهای آن باشد. این وحدت عامل اساسی توسعه و تکوین هویت معماری اسلامی و تأسیسات دینی به شمار می رود. به طوری که شیوه های معماری اسلامی در هر یک از کشورهای اسلامی متفاوت بوده است، اما وحدت در آنها به خوبی مشاهده می شود. حتی در ساختمانهای دینی که در پاریس، لندن، مونیخ و دیگر شهرهای اروپایی به شیوه معماری اسلامی ساخته می شد، هویت اسلامی کاملا مشخص است و نشان می دهد که اسلام در اروپا اشاعه یافته و مسلمانان به ویژه معماران اسلامی بیشترین نقش را در ارائه تمدن و هویت اسلامی داشتند.

 

نکته ی دیگر این است که دیگر تمدنها هنر و معماری اسلامی را به عاریت گرفته اند، اما اگر چه تلاشهایی می کنند تا هنر معماری اسلامی را در نظام خود در آورند، اما هنرهای اسلامی اعم از معماری، خط و تزئینات اسلامی بر اقتدار و ابداع مسلمانان تکیه دارد که ما نمونه ای از این تزئینات و هنرهای معماری را در اصفهان، بغداد، دمشق، قاهره، قیروان می بینیم که به 15 قرن پیش به زمان تاریخ تمدن اسلام باز می گردد و انتساب آن به هیچ حاکم و دولتی امکان‌پذیر نیست.

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

 

 

تنظیم:گروه حوزه علمیه تبیان-امید آشتیانی

منابع:

1- نیارش سازه های طاقی در معماری اسلامی ایران:غلامحسین معماریان

2- هنر ایران:ترجمه بهروز حبیبی

3- معماری ایران(دوره اسلامی):تالیف کیانی

4- معماری اقلیم گرم وخشک:تالیف توسلی.

 


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: ویژگیهای هنر معماری اسلامی , معماری , معمار ,



خلاقیت در معماری
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2044
نویسنده : MR ARC

«خلاقیت چیست؟»

خلاقیت واژه ای است مبهم که ارائه تعریف دقیق از آن دشوار است. همانند هزاران واژه مهم دیگر که با ارائه تعریف فقط آنها را در یک چهارچوب سلیقه ای محدود می کنیم. اما بطور کل می توان گفت: خلاقیت یک فرایند ذهنی است، مرکب از قدرت ابتکار و انعطاف پذیری که هدف آن تولید یک محصول ارزشمند، کاربردی و نوآورانه است.

«تافلر» در کتاب موج سوم می گوید: «موج اول دوره کشاورزی است که انسان ها وابسته به زمین هستند، در موج دوم انقلاب صنعتی رخ داد و موج سوم عصر فراصنعت و فن آوری اطلاعات است و تنها فکری که در این عصر می تواند کارساز باشد خلاقیت است.

khal.jpg

 

با این وجود در تصور اکثر افراد باور بر این است که با اطلاعات کافی و استدلال و تجزیه و تحلیل ماهرانه که می توان به تجربه تعبیر کرد، رسیدن به هدف نهایی دست یافتنی است و افراد با یک دید عامیانه در مورد خلاقیت استفاده از آن را در تمام عرصه های زندگی محدود به عده ای خاص که بطور ذاتی خلاق هستند، می دانند. اما امروزه دانشمندان در عین اعتقاد به فطری بودن این فرآیند بحث آموزش خلاقیت را ارجح تر دانسته و آموزش شیوه های خلاقیت و همچنین بررسی خصوصیات افراد خلاق را فراهم کننده ظهور این فرایند حیاتی می دانند. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

در مقدمه بحث، خلاقیت را به فرایند ذهنی تعریف کردیم. این فرایند در ذهن یک معمار خلاق ضرورتاً دارای دو پیش نیاز خواهد بود. اول تخیل و بعد تصور. تخیل همان تصاویر و اوهامی است که معمار آزادانه و بدون قید و بند در ذهن خود برای خلق یک اثر معمارانه می پروراند. این تخیل به دلیل آزادی و رهایی زیاد، مقدمه مناسب خلاقیت معمارانه است. بدین ترتیب که معمار می تواند در تخیل خود هزاران اثر معماری را که اولین بار به ذهن خود او خطور کرده است، پدید آورد. اما تصورمعماری به مثابه تصاویر ذهنی است که معمار با راهنمایی استادش از یک اثر معماری که تا بحال ممکن است اصلاً ندیده باشد ولی آن اثر در واقعیت وجود دارد، ساخته می شود. (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص ۳۰)

 

حال معمار برای تبدیل تخیلات خود به واقعیت باید با استفاده از تصورات خود از یک اثر معماری که اکتسابی بدست آمده است، آن تخیلات را به جهان واقعیت وارد کند.

بطور کل «تخیل عامل تسریع کننده تصور است در حالی که تصور صافی است که تخیل برای پیوستن به واقعیت باید از آن بگذرد.» (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص۳۰)

با داشتن این دو پیش شرط، معماری خلاق و بطور کل، فرایند خلاقیت به عینیت می رسد.
در تولید این فرایند ویژگی افراد بسیار تأثیر گذار است. به عقیده «تورنس» که شصت سال در زمینه خلاقیت کار کرده است، شانزده ویژگی را بررسی کرده که مهم ترین آنها که مورد اتفاق اکثر صاحب نظران است، شامل:

۱- سرکشی

۲- رهایی (دیوانه وار بودن)

۳- شوخ طبعی (داشتن تفکرات فانتزی)

۴- گریز اندیشی که از تمام موارد مهم تر است

(مجله علوم و فنون، مهر ۸۳، نشست خلاقیت)

۱- سرکشی

برسی ها نشان داده است که افراد سرکش نسبت به افراد آرام و منضبط از سطح بالاتری از خلاقیت برخوردارند. بطور مثال: در یک کلاس درس افراد باهوش و درس خوان به دلیل پایبندی زیاد به ارزش های کلاس و معلم بیشتر دچار تکرار و عادت زدگی می شوند.
اما افراد سرکش می دانند برای مطرح کردن خود در کلاس باید دست به ابتکار و نوآوری بزنند و کمتر عادت رویه حاکم بر کلاس را می پذیرند که این سبب بروز فکر خلاق می شود. همین مثال ویژگی دوم یعنی شوخ طبعی و تفکرات فانتزی را در بر می گیرد.
این افراد با حرکت بر خلاف فکر عادت زده دیگر بچه ها باعث تولید یک نوع تفکر فانتزی می شوند که در ظاهربه آنان شوخ طبع اما با هدایت ان به تولید تفکراتی خلاقانه می   انجامد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

۲- رهایی

ویژگی رها فکر کردن و دیوانه وار بودن برای ما معماران کاملاً آشنا است که از آن
می توان به تفکرات خلاقانه در آثار معماری «دیکانستراکشن» اشاره کرد.

۳- گریز اندیشی

این ویژگی سبب شده فرد برای حل مسائل از راه های مختلف و راه حلهای نو آورانه
استفاده کند و سعی نماید همیشه بر خلاف افراد عادت زده مسائل را از راههای غیر معقول خود حل کند. این تلاش ها مهم ترین زمینه بروز تفکرات خلاق است.
(ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

با بررسی پیش شرط های خلاقیت و ویژگی افراد خلاق به موانع بروز خلاقیت می رسیم. به قول ژان پیاژه: «خلاقیت، حفظ قسمتی از دوران کودکی است.» (مجله علوم و فنون، مهر ۸۳، نشست خلاقیت)

به نظر من، «پیاژه» تفکرات یک کودک را از آن جنبه خلاقانه می داند که کودک برای بدست آوردن راه حل مسائلش، نه تجربه دارد و نه اطلاعات زیاد و این سبب می شود مسائل را از راههای خلاقانه ای برای خود حل کند. این دو از نظر محققان نیز مانع مهم خلاقیت افراد هستند:

۱- اطلاعات زیاد:

اطلاعات زیاد، باعث شده فرد با اتکا به انبوه اطلاعات، مسئله را حل و به فکر راههای دیگری نیفتد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

مثال: اطلاعات می گوید: دو زاویه قائم یک مربع تولید می کند.

فرد عادی: با دو زاویه قائم همیشه مربع می سازد.

فرد خلاق: با دو زاویه قائم گاهی مربع و یا می تواند زاویه ۱۸۰درجه بسازد.

۲- تجربه:

فرد با دیدن نتایج راه حل مسائل دیگران به راه حل مسئله خود، بدون تفکری خلاقانه
می رسد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

تجربه دیگران———       تولید بیشتر = سود بیشتر

فکر خلاق اقتصادی——-  کیفیت بهتر= سود بیشتر

«خلاقیت در معماری»

محققان توجه به خلاقیت را بعد از جنگ جهانی دوم می دانند که نیاز به تولید در تمام زمینه ها افزایش می یابد و برای اصول این امر خلاقیت بهترین گزینه است. اما در میان تمام علوم، معماران و حتی رشته های شبیه آن مانند فیلمسازی، تئاتر و طراحی از این قافله پژوهشی عقب مانده اند و دلیل آن را می توان فقط به یک موضوع عطف کرد که هنرمندان بروز خلافیت در آثارشان را امر مقدس و الهی
می دانستند و از تحقیق و پژوهش و حتی صحبت درباره آن اجتناب می کردند. مثلاً «فرانک لوید رایت» تصور خلاق را «نور انسانی در نوع بشر» و افراد خلاق را منتسب به خدایان می داند و حتی «لوکوربوزیه» رنگ مذهبی نیز به آن می دهد.
در نتیجه فقط می توان در اکثر رشته های هنری با بررسی زندگی، حالات و آثار هنرمندان آن رشته به درک قابل قبولی از خلاقیت هنری آنان رسید.
(آنتونیادس، بوطیغای معماری)

اما با این وجود، به دلیل اهمیت امر خلاقیت، تلاش هایی صورت گرفت که اروپادر ابتدا با معماری مدرن، سنت شکنی در نگرش «بوزوار» را بوجود آورد و ایلات متحده پس از آن معماری را بعنوان امری خلاقه و نیز آموزشی به تکامل رساند. (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص۴۰)

مهم ترین فعالان امر خلاقیت در معماری در این کشور را می توان «ژان لاباتوت» نام برد که به عقیده «آنتونیادس» عمیق ترین ریشه های اندیشه خلاقیت معماری را در مقاله ای با عنوان «ره یافتی به ترکیب در معماری» (مجله آموزش معماری، ۱۹۵۶)
نام برد. در این مقاله لاباتوت به این موضوع می پردازد که «چیزها به خودی خود چیز نیستند، بل آنی هستند که ما می نگریم.»

البته بعد از آن محققان دیگری به این موضوع پرداختند. از آن نمونه «گاستون باشلار» درباره اهمیت موضوع خلاقیت در معماری در کتاب خود با نام «بوطیغای فضا» در بحثی تحت عنوان «فراموشکاری خلاقه» با این امر می پردازد و از «ژان لسکور» چنین نقل می کند: «هنگام کار به علت جذب و دریافت مداوم داده ها از طریق تحصیل، مطالعه و تحربه به واسطه آموخته های ذهنی، به حالتی از آگاهی می رسید بدون این که به یاد آوری این مطالب نیاز داشته باشید که این اطلاعات را کی و کجا بدست آورده اید. آفرینش شما بعنوان ترکیبی جدید که در زمان و مکانی خاص چون ندایی که در موقعیت های نادر شنیده می شود،+ ظاهر می گردد. ندایی از گذشته شما» (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص۴۲)

بعد از بررسی تاریخچه خلاقیت در معماری به بحث علل و چگونگی بروز خلاقیت در معماری می پردازیم. ابتدا علل بوجود آمدن خلاقیت در معماری و معماری خلاق.

به عقیده من، با توجه به مباحث ابتدای بحث، دو دلیل عمده را می توان بررسی کرد و با توجه به مثال ها به صحت این ادعا پی برد.

۱- انگیزش درونی یا همان عشق به کار

۲- رهایی از عادت ها و میل به تازگی

این دو علت در کنار تمامی علل بروز تفکر خلاق که بیان شد، مخصوصاً در رشته های هنری از جمله معماری بسیار شاخص است.

۱- انگیزش درونی یا همان عشق به کار

«اشتاینر» می گوید: «هیچکس به اندازه انیشتین از علم لذت نبرده است.» (سایت طراحان صنعتی، مقاله توصیف خلاقیت)

با بررسی زندگی معماران خلاق متوجه می شویم که همه آنها علاقه زیادی به کار خود داشته اند و به معماری صرفاً به دید یک حرفه و شغل نگاه نمی کردند. آنها از خلق آثار معمارانه خود لذت می بردند و این لذت از کار حتی با پذیرفته نشدن طرح هایشان به یأس و ناامیدی مبدل نمی شد.

از «لوکوربوزیه» تا «لیبسکایند» و «پیتر آیزنمن» و نمونه بارز این علاقه و انگیزش درونی «زاها حدید» را می توان نام برد. در بحث های فبلی تنها راه کشف خلاقیت در معماری را بررسی زندگی و آثار معماران خلاق دانستیم. بنابراین برای فهم منشأ اولیه خلق معماری خلاق یعنی انگیزش درونی به بررسی «زاها حدید» می پردازیم.

با توجه به کارهای حدید در کار او به نوعی تنش و نا آرامی و بی قراری می رسیم. آثار او از تکه های مشخص و زاویه های تند و خطهای صاف و راست
ساخته شده است و آنقدر پیچیده و مهیج است که تصور این که بعد از اجرا به فرم مشخصی در آید دشوار است. (فصلنامه رایانه- معماری و ساختمان، بهار ۱۳۸۱)

«راس دایمون» در مورد حدید می گوید: «از خیلی وقت پیش در اوج بود. از زمانی که معلوم بود ایده های خارق العاده ای را که در سر دارد می توان عملی کرد و معماری دیگر از آنها بوجود آورد.» این معماری دیگر یعنی همان خلاقیت، همان معماری خلاق که «فرانک گری» و «لیبسکاند» با شالوده شکنی در معماری که به عقیده آنان جذابیت زیادی هم دارد، انجام می دهند و حدید را نیز از پیروان این شیوه می دانند. (فصلنامه رایانه- معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

حدید در مورد سبک کارش اینگونه می گوید: «وقتی با سرعت از فراز قلمروی افقی می گذریم این امکان را پیدا می کنیم که فضا و ایده هایی را که به فضا مربوط می شوند، بشناسیم و آن وقت حرکت و انعطاف پذیری نقش مهمی پیدا می کند.»

زاها حدید، حرکت و انعطاف پذیری را در طرح هایش امری مهم بیان می کند و ما می دانیم که انعطاف پذیری از ریشه های مهم خلاقیت است که در تعریف خلاقیت نیز به آن اشاره شد.

در مجله «international design» سبک کاری حدید را همگروه با کسانی چون «رم کولاس» و «پیتر آیزنمن» می دانسته که «خلاقیت خود را همیشه حفظ کرده اند.»

با تمام این ویژگیها خیلی از طرحهای حدید تا مدتها اجرا نشد.اما عشق به معماری و علاقه به کارش مانع پیشرفت و سوق او به معماری روزمره وبدون خلاقیت نشد. حدید بیان می کند: «مبارزه سختی بود و مقاومت زیادی صورت گرفت. بخشی ازاین مقاومت به خاطر این بود که من زن هستم. هنوز هم دشواریهای زیادی وجود دارد. وحشناک است ولی حقیقت دارد.» (مجله معمار،شماره ۱۰، پاییز۱۳۷۹،ص۱۷)

بررسی سخنان و ویژگیهای حدید همان انگیزش درونی وعشق به کار را بیان میکند و می فهمیم که چگونه حدید یک معمار خلاق است. او نتیجه تلاش ها و دوری از عادت زدگی و سکون را در طرح هایش با «جایزه پریتزکر» که اولین بار است به یک معمار زن داده می شود، می گیرد. (فصلنامه رایانه ، معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

دراین قسمت از معماران خلاق ایرانی نیز می توان به «کامران دیبا» اشاره کرد. او را می توان خلاق سبک جدیدی از معماری ایرانی دانست. او با تلاش های زیاد و مشکلات فراوان در این راه با گرایشات معماری مدرنیسم خود به دنبال سنت گرایی و بیان معماری سنتی ایرانی پرداخت و ماحصل تلاش های خلاقانه او آثاری ماندگار همچون: «شهر جدید شوشتر» شد. در مجله لوتوس، در بررسی شهر شوشتر بیان می شود: «این تصویری از یک شهر ایرانی که هم کهن است و هم نوین، هم برخوردار از فرهنگ بومی و محلی است و هم فرهنگ جهانی.» (مجله معمار، شماره ۱۰، پائیز۱۳۷۹)

گریز اندیشی، رهایی، دیوانه وار بودن و تفکر فانتزی را براحتی می توان در طرح خلاقانه دیبا در «پارک لاله» دید. شاید تصور شود، این اثر خلاقانه از تفکرات پیچیده و مبهم دیبا ناشی شده باشد. اما دیبا در مورد کارش بیان می کند که زمانی در پارک دید که کارگران موزه و بعضی از رهگذران در این قسمت پارک و گاهی هم در جهت اشتباه قبله به نماز مشغول می شوند، به این فکر افتاد تا نمازخانه ای ساده بمنظور شکل دادن فضایی خلوت و ساکت از فضای شلوغ بیرون پارک و همچنین نشان دادن جهت درست قبله در این مکان طراحی کند. یک معمار عرب در مورد طرح خلاقانه دیبا می گوید: او ساده ترین شکل مسجد را با معماری مدرن خود به تصویر کشیده است. (مجله معمار، شماره ۱۰، پائیز۱۳۷۹)

۲- رهایی از عادت ها و میل به تازگی

در توضیح این علت به آسانی ذهن همه به سوی معماری «دیکانستراکشن» سوق داده می شود. در این سبک، معماران با شکستن چهارچوب های القائی با تفکری رها و آزاد به خلق معماری خلاق می پردازند. به دلیل جذابیت و خصلت نوآورانه و تازگی این سبک بیشتر معماران مطرح امروز تا حدودی گرایش به این شیوه پیدا کرده اند و هر کدام حداقل طرحی به این شیوه در کارنامه معماری خود دارند. اما باید به این امر نیز توجه داشت که «دیکانستراکشن» در مقابل کثرت معماری «کانستراکشن» است که جذاب و خلاقانه به نظر می رسد اما اگر همه معماری، دیکانستراکشن می شد معماری انعطاف پذیر، دارای حرکت و خلاقیت را می توان «کانستراکشن» دانست. (فصلنامه رایانه ، معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

«تکنیک های خلاقیت»

در این فصل با توجه به معنی خلاقیت که در مقدمه بحث یک فرایند ذهنی توصیف کردیم به این موضوع می پردازیم که خلاقیت هم مانند هر فرایند تولیدی دیگر که محصول دارد و محصول آن یک تولید نو که از قبل وجود نداشته می باشد، تکنیک هایی دارد و بطور کل وارد حیطه آموزش خلاقیت معماری می شویم. این تکنیک ها باعث خلق یک فرم خلاقانه می شود و باید توجه داشت: «در تاریخ معماری به ندرت تکنیک هایی ابداع می شود که شیوه دستیابی به فرم را اساساً عوض کند.» (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹ ،  تکنیک های خلاقیت)

این تکنیک ها شامل:

۱- نمایش ارزش ۲- ایجاد ابهام۳- ایجاد تنش۴- تغییر پذیری فرم و ساختار شکنی۵- استفاده از استعاره های محسوس و نامحسوس۶-استفاده از پارادوکس و متافیزیک

می شود. (کامران افشار نادری مجله معمار ، شماره ۹ ، ص ۴ تا ۱۲، تکنیک های خلاقیت و آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص ۲۷ تا ۱۴۳)

۱- نمایش ارزش:

نمایش ارزش، خود شامل تکنیک هایی چون:

الف) تضاد                                        ب) نظم و بی نظمی

ج) پر و خالی                                    د) سبک و سنگین

ه) طبیعی و مصنوعی                            و) نو و قدیمی

می شود. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹ ،تکنیک های خلاقیت)

الف) تضاد:

زیگوررات ها در بین النهرین همانند کوه های مصنوعی در سرزمینی مسطح جلوه می کنند. مناره ها در فلات ایران خط افق کویر را می شکنند و رنگ های درخشان و غلیظ در فرش ها و لباس های مردمان آن تضادی است با طبیعت اطراف خود.
این تضادها در عین ایجاد تعادل در فضا باعث افزایش ارزش عناصر تضاد می شود و این تضاد فرم های خلاقانه ای را که متضاد از فضای یک رنگ و عادت زده حاکم است بوجود می آورد. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۶)

ب) نظم و بی نظمی:

در این روش با نوعی بی نظمی در نظم مفروض سعی می شود تا فرمی جدید آفریده شود که معماران «دیکانستراکشن» و همچنین «زیبا شناسی مدرن» از این روش استفاده می کنند.

این روش ترکیبی است از خطوط و سطوح منحنی با خطوط و سطوح مستقیم.
(کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۶)

ج) پر و خالی:

یکی دیگر از روش های ایجاد تضاد و نمایش ارزش، استفاده از فضاهای پر و خالی است. یک سطح بدون باز شو و بدون منفذ حالت نمادین به فرم معماری داده و ناظر را از خود دور می کند اما ایجاد منفذها با شکست نور و سطح سبب جذب ناظر به خود می شود و یک نوع تعادل بصری را از تضاد فضاهای پر یعنی سطح فرم و فضای خالی یعنی منفذها ایجاد می کند. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت، ص۸)

د) سبک و سنگین:

یک نوع دیگر نمایش ارزش تضاد سبک و سنگین در فرم معماری است. القاء حالت سبکی را در فرم می توان با استفاده از مصالح شفاف و سبک چون شیشه و
پلی کربنات ها و سنگین همچون مصالح کدری مانند سنگ و آجر و بتون ایجاد کرد که این تضاد در دوره «گوتیک» بسیار مرسوم بوده است. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۰)

ه) طبیعی و مصنوعی:

این شیوه با استفاده از تضاد مصالح ایجاد می شود. یعنی بکار بردن بتون و آجر و … بعنوان مصالح مصنوعی و چوب و سنگ با شکل طبیعی خود بعنوان مصالح طبیعی.

گچبری دوره اسلامی و سنگ در معماری «نئوکلاسیک» اروپا القاء همین موضوع است.  (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۰)

و) نو و قدیمی:

این روش ابتدا در مرمت آثار تاریخی بکار رفت. قسمتی از بنای قدیمی که تخریب شده بود و امکان مرمت نداشت به شیوه نو و با مصالح جدید ساخته می شد تا به ارزش تاریخی بنای قدیمی لطمه وارد نشود. از ترکیب این تضاد معماران نیز استفاده کردند.

مانند: «جیمز استرلینگ» در طرح «اشتاتز گالری» زیباشناسی مدرن را با فرم هایی از معماری « رومانسک» کنار هم قرار داد. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۰)

۲- ایجاد ابهام:

نقطه مقابل نمایش ارزش، ایجاد ابهام است. با قرار دادن مصالح مشابه با تفاوت کم در کنار هم می توان این حالت را در فرم نمایش داد. «ابهام تکنیک ظریفی است که از طریق آن تمایزها تا حد نامحسوس شدن کاهش می یابد و به لحاظ ادراکی شرایط خاصی بوجود می آید.» (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۲)

۳- تنش:

ساختمان های پیچیده همچون فرم های کابلی و سازه های خرپایی این القاء را به ناظر دارد که از قوانین جاذبه پیروی نمی کنند یا در معماری قدیم ایرانی مقرنس ها القاء حجم سنگین را داشتند در صورتی که بسیار سبک بودند. این شیوه را تنش در فرم می گویند. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹ ،تکنیک های خلاقیت،ص۱۲)

۴- تغییر پذیری فرم و ساختار شکنی:

این روش با گسستن فرم ها و ترکیب مجدد آن به شیوه دیگر باعث تولید فرم های جدیدی می شود که با توجه به توانایی معمار می تواند بسیار خلاقانه باشد. به این شیوه «رویش فرم» نیز گفته می شود. برای مثال: «جیمز استرلینگ» در طرح «نول» در «رومااینتروتا» از تغییر پذیری فرم های ساختمان های قبلی خود استفاده کرده است. ( آنتونی نیادس ، بوطیغای معماری، ص۱۲۷)

۵- استعاره های محسوس و نامحسوس:

تصویر یک ایده در ذهن معمار که پیش زمینه ایجاد یک فرم خلاقانه می تواند باشد تحت تأثیر مفاهیمی چون: فردیت، فرهنگ، سنت و ویژگی های مادی و بصری قرار می گیرد که به اصطلاح به این تأثیرات استعاره گرفتن گفته می شود. اگر این استعاره شامل حالات انسانی باشد «نامحسوس» و اگر شامل بعضی ویژگی های بصری یا مادی باشد استعاره «محسوس» بیان می شود. با استفاده درست و بجا از این استعاره ها در شکل گیری ایده، رسیدن به یک فرم خلاق، طبیعی به نظر می رسد. ( آنتونی نیادس، بوطیغای معماری، ص۶۵)

۶- پارادوکس و متافیزیک:

در این شیوه معمار با ایده گرفتن از ویژگی های متضاد با ویژگی های فرم اصلی به ایده ای نوآورانه می رسد که به دلیل این تضاد مفهوم، «پارادوکس» گفته می شود. بطور مثال:
«گه ری» همراه با «کلاوس اولدنبرگ» برای پروژه «بی ینال ونیز» که مکانی با اصالت و آرامش دهنده باید باشد، ساختمانی چاقو شکل را پیشنهاد می کنند. بطور کل معماران این شیوه می خواهند با مفاهیم متضاد مانند جرم و جنایت به فرمی مقدس و آرامش دهنده برسند. ( آنتونی نیادس، بوطیغای معماری ،ص۱۰۹)

منبع:http://www.memarblog.com


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: خلاقیت در معماری , معماری , معمار ,



اصول معماری ایرانی
نوشته شده در یک شنبه 14 اسفند 1390
بازدید : 2176
نویسنده : MR ARC

اصول معماری ایرانی معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی بخصوص برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.به طور کلی میتوان معماری ایرانی را در این 5 اصل مشاهده کرد.

١- درونگرایی:

یکی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده که این امر به گونه ‌ ای معماری ایران را درون ‌ گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان ‌ دهی اندام ‌ های ساختمان در گرداگرد یک یا چند میان ‌ سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می ‌ کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می ‌ داد.

درون گرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته و با حضوری آشکار ، به صورتهای متنوع ، قابل درک و مشاهده است .
اصولاً در ساماندهی اندام های گوناگون ساختمان به ویژه خانه های سنتی، باورهای مردم، بسیار کارساز بوده است. یکی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حُرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درون گرا ساخته است .

معماران ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان را ازجهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می‌داد. خانه های درونگرا در اقلیم گرم و خشک، همچون بهشتی در دل کویر هستند، فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است واز هر سو رو به درون دارد.

سر در این خانه ها دارای دو سکو بود و درها دارای دو کوبه‌ی جدا ویژه‌ی مردان و زنان. دو دالان یکی از بخش بیرونی و دیگری از بخش اندرونی خانه به هشتی راه داشتند. اندرونی‌جایگاه زندگی خانواده بوده و ‌بیگانگان بدان راه نداشتند.
بیرونی، ویژه‌ی مهمانان و بیگانگان بود که جداگانه پذیرایی می شدند و گاهی مهمانان در بالاخانه (اتاق روی هشتی) که به اندرونی نزدیک بود پذیرایی می شدند.

بخش بیرونی، آذین‌های بیشتری نسبت به اندرونی داشت. معماران حتی در ساختمان‌های برونگرا مانند کوشک میان باغ ها، نیز درونگرایی را پاس می داشتند. کوشک ها ساختمانهایی برونگرا بودند که گرداگرد آنها باز بود و از هر سو به بیرون باز می شدند. بیشتر خانه های غربی یا شرق آسیا چنین هستند..

خانه های برونگرا در برخی سرزمینهای ایران نیز ساخته می شود. مانند کردستان، لرستان و شمال ایران، ولی در سرزمین های میانی و گرم و خشک ایران، خانه های درونگرا، پاسخ در خوری برای خشکی هوا، بادهای آزاردهنده، شن های روان و آفتاب تند هستند.

ویژگی معماری غیر قابل انکار آثار و ابنیه ای مانند خانه ، مسجد ، مدرسه ، کاروانسرا حمام و غیره مربوط به خصوصیت درون گرایانه آن است که ریشه ای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی –فلسفیاینسرزمیندارد .

با یک ارزیابی ساده می توان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری ، ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری ، صرفا پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت می کند و غنای درونی وسربسته آن تعیین کننده جوهر و هستی راستین بنا است و قابل قیاس با وجوهات و فضای بیرونی نیست .

درون گرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر ، تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمانینه‌ی خاطر و آرامش اصیل در درون ، به نظمی موزون و متعالی رسیده است . به طور اعم و بر اساس تفکر شرقی و در سرزمینهای اسلامی ؛ جوهر فضا در باطن است و حیاط درونی ، به وجود آورنده اساس فضا است.

٢- پرهیز از بیهودگی:
در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده در ساختمان سازی نکنند و از اسراف پرهیز می کردند. این اصل هم پیش از اسلام و هم پس از آن مراعات می شده است. در قرآن کریم آمده "مومنان،آنانکه از بیهودگی روی گردانند"(سوره ی مومنون،آیه سوم.)

اگر در کشورهای دیگر،هنرهای وابسته به معماری مانند نگارگری(نقاشی)و سنگتراشی،پیرایه(آذین)به شمار می آمده، در کشور ما هرگز چنین نبوده است.گره سازی با گچ و کاشی و خشت و آجر و به گفته ی خود معماران،"آمود" و اندود بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان است. اگر نیاز باد در زیر پوشش آسمانه (سقف)،پنامی (عایقی) در برابر گرما و سرما ساخته شود یا افراز بنا که ناگزیر پرو پیمون است و نمی تواند به دلخواه معمار کوتاهتر شود،تنها با افزودن کاربندی می توان آنرا کوتاهتر و "بِاندام" و مردم وار کرد. اگر اُرسی(باز) و روزن با چوب یا گچ و شیشه های خرد و رنگین گره سازی می شود. برای این است که در پیش آفتاب تند و گاهی سوزان،پناهی باشد تا چشم را نیازارد و اگر گنبدی از تیزه تا پاکار با کاشی پوشیده می شود تنها برای زیبایی نیست. وانگهی باید دانست که واژه ی "زیبا" به معنای "زیبنده بودن" و تناسب داشتن است نه قشنگی و جمال.

در زیگورات چغازنبیل از 1250 پیش از میلاد،می توان کاربرد کاشی را دید. در این ساختمان،اِزاره دیوارها را با کاشی آبی آمود کرده اند. چون هنگام رفت و آمد مردم،برخورد به پای دیوار بیشتر بوده است،و چون خشت در برابر باران آسیب می دیده،نمای ساختمان را با آجر پوشانده اند.

معماران ایرانی در جاهایی که مردم در آن بر زمین می نشستند و به دیوار تکیه می زدند،برای افزایش پایداری ازاره دیوار،آنرا با اندودی از گچ که با کتیرا آمیخته شده بود،تا بلندی یک گز(هر گز برابر 66/106 سانتیمتر)اندود می کردند که رویه ای سخت به دست می آمد،به گونه ای که خراشیدن آن دشوار بود.ازاره بیرونی ساختمان را هم بیشتر با سنگ کار می کردند.

همچنین از کاشی در آمود گنبدها بهره گیری می کردند و آنرا پر از نقش و نگار می کردند. این تکه های رنگی کاشی،آسانتر تعمیر و بازسازی می شدند.کاشی عمر زیادی ندارد و پس از زمانی از جا کنده شده و فرو می ریزد،به ویژه در جاهایی که برف و یخ هم باشد. اگر رویه ای یکرنگ باشد،بازسازی بخش کنده شده دشوار می شود و کار دو زنگ در می آید.ولی هنگامی که تکه تکه و چند رنگ باشد کار آسانتر است.

٣- مردم واری( محوری):
مردم محوری به معنای رعایت تناسب میان اندام ‌ های ساختمانی با اندام ‌ های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان ‌ سازی است. در ایران هم مثل مکان ‌ های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم می ‌ گرفته و روزن و روشندان را چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا می آورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یک بستر است و افراز طاقچه به اندازه ای است که نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار که مخصوص مهمان است به اندازه ‌ ای پهناور و باشکوه بوده که شایسته پذیرایی باشد.

۴- خودبسندگی:
معماران ایرانی تلاش می کردند ساختمایه ی مورد نیاز خود را از نزدیک ترین جاها به دست می آوردند و چنان ساختمان می کردند که نیازمند به ساختمایه ی جاهای دیگر نباشد و "خودبسنده" باشند. بدین گونه کار ساخت با شتاب بیشتری انجام می شده و ساختمان با طبیعت پیرامون خود"سازوارتر" در می آمده است و هنگام نوسازی آن نیز همیشه ساختمایه ی آن در دسترس بوده است.

معماران ایرانی بر این باور بودند که ساختمایه باید "بوم آورد" یا "ایدری"(اینجایی) باشد. به گفته ی دیگر فرآورده (محصول) همان جایی باشد که ساختمان ساخته می شود و تا آنجا که شدنی است از امکانات محلی بهره گیری شود.

برای نمونه در ساخت پارسه(تخت جمشید)،بهترین را از یک کان(معمدن)در نزدیکی دشت مرغاب به دست می آوردند و با ارابه های چوبی به پارسه می رساندند. این سنگ را بیشتر برای روکش دیوارهای ستبرخشتی به کار می بردند.فرآوردن خشت نیز کاری بسیار ساده بوده است.

معماران ایران تا آنجا که می شد تلاش داشتند ساختمایه ی مرغوب به کار برند و با بهترین گونه ی خاک،گچ،آهک و سنگ کار می کردند.اگر فرآوردن و آماده ساختن آن از همانجا شدنی نبود،از جای دورتر بهره می گرفتند.برای نمونه چون خاک پیرامون شیراز،"ریگ بوم" بود،به کار آجر ساختن نمی خورد،پس خاک رُس بهتر از لار یا از خان خوره(آبادای میان را اصفهان) به دست می آوردند.یا در کناره ی کویر،چون خاک شوره دار بود،آجر خوبی به دست نمی آمد.پس هنگام کار این آجرها را میان چند رج خشت می چیدند و برای از میان بردن شوره ی آنها،دوغابی به نام "فرش آهک" به کار می بردند که با ماسه ی نرم درست می شد.

نمونه ی دیگر از خودبسندگی و بهره گیری از امکانات موجود،در ساخت میانسرای(حیاط) گود یا "باغچال"یا گودال باغچه در خانه ها بود.برای گودکردن ساختمان و دسترسی به آب،ناگزیر باید خاکبرداری فراوانی می شد.در تهران،آب روگذر بود و از آن برای پرکردن آب انبارها بهره می بردند.در کاشان،زواره و نایین آب زیرگذر بود،برای همین میانسرا را چنان گود می ساختند که تنه ی درختان باغچه در گودی پنهان می شد.معماران خاک برداشته شده را دوباره در همان ساختمان به کار می بردند.گود شدن ساختمان به ایستایی تاق ها نیز کمک می کرد.چون زمین،پشت بند در برابر رانش بود.

باز برای نمونه،در محله ی شارستان یزد،زمین تا ژرفای دو متری از جنس خاک رُس و پایین تر از آن،جنسی به نام"چلو" یا"کرشک" است که لایه ای بسیار سخت است. معماران خاک رُس را برداشته و روی لایه ی سخت،با همان خاک ساختمان می ساختند.

یکی از نکات مهم در معماری ایران این است که اساساً یکی از انگیزه های بنیادی در ساخت آسمانه خمیده ی تاقی و گنبدی و بهره گیری گسترده از آنها،این بوده که چوب مناسب برای ساختمان سازی در همه جا یافت نمی شده است.ولی فرآوردن خشت و آجر ساده بود.معماران هم دست به نوآوری هایی زدند که با خشت و آجر بتوان دهانه های بزرگ را پوشاند.آنها گونه های فراوانی از چفد مازه دار و تیزه دار را به کار گرفتند.

از چفد مازه دار در زیگورات چغازنبیل و از چفد تیزه دار در سد درودزن شیراز بهره گیری شده است.تاق و گنبد را می شد با خشت که ساختمایه ای ناپایدار است هم ساخت.برای نمونه،آسمانه یخچالهای سنتی،گنبد بستو بوده که با خشت ساخته می شده،چون بسیار کمتر از آجر،گرمای بیرون را از خود می گذراند.این گنبدهای خشتی بسیار هم پایدار بودند.(در زمین لرزه ی طبس،ساختمان های بتنی پیش فشرده ویران شدند،ولی یخچالها که با گنبد کلنبو ساخته شده بودند بر جای ماندند.)

بدین گونه شاید بتوان انگیزه ی بنیادی بهره گیری از تاق و گنبد در معماری ایران را باور به "خودبسندگی" در ساختمان سازی دانست.


۵- نیارش:
واژه ی"نیارش"در معماری گذشته ی ایران بسیار به کار می رفته است.نیارش به دانش ایستایی،فن ساختمان و ساختمایه (مصالح)شناسی گفته می شده است.

معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آنرا از زیبایی جدا نمی دانستند.آنها به تجربه به اندازه هایی برای پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایه ی نیارش به دست آمده بود. "پیمون"،اندازه های خردو یکسانی بود که در هرجا در خور نیازی که بدان بود به کار گرفته می شد. پیروی از پیمون هرگونه نگرانی معمار را درباره ی نااستواری یا نازیبایی ساختمان از میان می برده،چنانکه یک گِلکار نه چندان چیره دست در روستایی دور افتاده می توانست با به کار بردن آن،پوشش گنبدی را به همان گونه انجام دهد که معمار کار آزموده و استاد پایتخت.معماران همراه با بهره گیری از پیمون و تکرار آن را در اندازه ها و اندام ها،ساختمان ها را بسیار گوناگون از کار در می آوردند. هیچ دو ساختمانی یکسان در نمی آمد و هر یک ویژگی خود را داشت،گرچه از یک پیمون در آنها پیروی شده بود.

 


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: اصول معماری ایرانی , معماری ,



چگونه به موضوع نما در معماري بينديشيم؟
نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390
بازدید : 2093
نویسنده : MR ARC

 

نما در معماري

نما در لغت‌نامه دهخدا به معناي صورت ظاهري هر چيزي، آنچه كه در معرض ديد و برابر چشم است، آنچه از بيرون سوي ديده مي‌شود، منظره خارجي بنا و عمارت، قسمت خارجي ساختمان و نماسازي، فن روسازي ساختمان و ساختن نماي عمارت است.



در سال‌هاي اخير پس از مطرح شدن دوباره اهميت فضاهاي عمومي و ارزش زندگي شهري، نما اهميت دوباره‌اي يافته است. نما در عمل درون ساختمان را از بيرون و فضاي خصوصي را از فضاي عمومي جدا مي‌كند. نما حاكي از موقعيت فرهنگي سازندگان ساختمان است و نشانگر ميزان نظم، طرح ساختمان، امكانات و ذوق تزيين و خانه‌آرايي طراح و مالك است. يك نما به مثابه معرفي وضعيت ساكنان ساختمان در بين عموم است. نما در واقع صورت ساختمان و بهترين حالتي است كه فرد طراح يا مالك از خود در برابر بيرون دارد. نماهاي داخل ساختمان بيشتر جنبه خصوصي دارند، ليكن نماهايي كه به سمت كوچه و بافت شهر باز مي‌شوند،‌جنبه عمومي‌تر دارند.



بنابراين وجوه پشت و جلوي ساختمان از يك طرف داراي نمود اجتماعي و از طرف ديگر نمود مشخص ساكنان خود است بنابراين نماي هر ساختمان بايد هم با فضاي عمومي بستگي داشته باشد و هم بتواند حجم داخلي ساختمان را بيان نمايد.



نماي هر ساختمان موثر در مجموعه شهري است كه در آن حضور دارد واين تاثير را در بدنه خيابان يا ميدان‌ها كه در آن قرار گرفته است مي‌گذارد. اگر به نماي ساختمان واحدي، بدون در نظر گرفتن نماي ديگر ساختمان‌ها فكر شود، همگوني نماي شهري در كليت از بين مي‌رود.



تناقض بين جنبه شهري و بيان فردي ما در صورتي مي‌تواند از بين رود كه ساختمان جزيي از شهر كه در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محيط اطراف چند جانبه باشد. نماي رو به كوچه و خيابان بايد تابع عوامل همبستگي بين نماهاي اطراف باشد. اما در عين حال براساس تركيبي از اجزا مختلف بر حسب عملكرد، ابعاد و مصالحشان شخصيت خاص خود را دارد.



نما در واقع يك سطح صاف و تخت نيست بلكه آن سطح انتقالي بين فضاي داخل و خارج است كه با عقب نشستگي و پيش آمدگي، تراس و غيره با فضاي داخل مسكن ارتباط پيدا مي‌كند.


نما در معماري

براي اينكه نماي ساختمان حريم خصوصي ساكنان خود را حفظ كند بايد نسبت به خيابان بسته‌تر و محفوظ‌تر باشد.



نماي ساختمان بايد به دنبال خلق يك كليت هماهنگ به وسيله تناسب خوب پنجره‌ها، بازشوهاي در، سايبان و محدوده‌ سقف‌ها، عمودي و افقي، مصالح، رنگ، عناصر تزييني و ... باشد. پنجره‌ها همواره با ديگر عناصر ديوار، سطوح باز و بسته، تيره و روشن، صاف و ناهموار را به وجود مي‌آورند. به علت تكرار دوره‌اي پنجره‌ها، در ساختمان‌هاي چند طبقه، نظم كاملي به چشم مي‌خورد، اما گاه به علت افزايش نور در طبقات بالاتر كاهش داده مي‌شود و اين نظم آهنگ خود را از دست مي‌دهد.



جداسازي عناصر افقي و عمودي تاثير كلي در نما دارد. تناسبات عناصر ساختمان لازم است با كل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. براي مثال در ساختمان‌هاي كوتاه عريض، ابعاد عرضي غالب خواهد بود.



در ساختمان‌هاي بلند عنصار برتري خود را نشان مي‌دهند. در و پنجره و نعل درگاه‌ها تاثير خاصي در نما مي‌گذارند. ناودان‌ها، سايه‌بان‌ها، پيش‌آمدگي‌هاي سقف و بالكن‌ها ايجاد سايه‌هاي خاصي بر روي نما مي‌كنند.



تفاوت سطح‌ها بايد در نما مشخص باشد. براي مثال بين طبقه همكف، ساير طبقات و طبقه انتهايي بايد يك تفاوت اساسي وجو داشته باشد. تركيب كلي نما در واقع نظم در اين تفاوت‌ها است.



نما در معماري

عناصر اصلي نما مثل پنجره، در، سطوح و محدوده پاياني سقف و غيره در شكل، رنگ و مصالحشان با يكديگر اختلاف دارند. اين عناصر معناهاي متفاوتي دارند. مثلا نمي‌توان بالا و پايين پنجره و در را با هم هم‌رديف كرد. اگر ارتفاع اين بازشوها يكسان نياشد مي‌توان از ضرايب مشترك و يا رنگ هاي يكسان استفاده نمود. نسبت‌هاي هندسي نقش تعيين‌كننده‌اي در هماهنگ‌سازي ظاهر نما دارند. مي‌توان پنجره‌ها را در گروه‌هاي كوچك‌تر تركيب شده كه شكل مشخصي را ايجاد مي‌كنند دسته‌بندي كرد. نماها مي‌توانند از نظر مصالح نيز با يكديگر متفاوت باشند.


مصالح نما در رنگ، شكل، زبري و خشني نما تاثير مي‌گذارد. مصالح بومي نشان مي‌دهد كه نما مربوط به چه منطقه‌اي است.



تركيب پنجره‌ها، ايوان‌ها، درها و به طور كلي بازشوها، همچنين بافت و جنس نما و كمپوزسيون آن در هر عصر متفاوت است و در عين حال در يك تداوم شهري تغيير مي‌كند. طراح مي‌تواند نما را به عالي‌ترين حد تركيب معماري برساند و يا آن را تا حد يك سطح بدون طراحي و فكر رها كند.



نما در معماري

در اعصار مختلف بازشوها به شكل مشابهي در سطح نما قرار مي‌گيرند و تنوع در قرارگيري آن‌ها تابع عوامل داخلي چون بزرگي ساختمان، عريض بودن آن و يا عوامل اقليمي چون جهت قرارگيري و محل قرارگيري است. در پهناي ديوار نما تعبيه پنجره دو جداره، آفتاب‌شكن، سايبان و ... نقش تنظيم‌كننده شرايط آب و هوايي فضاهاي داخلي را خواهد داشت.



در ديوارهاي باريك معاصر اين عمل با جلو و عقب آمدن ساختمان انجام مي‌شود. يكي از عوامل ضروري در هويت نما تعيين محدوده نما است. نمايي مي‌تواند در طرح خود موفق باشد كه به اين سوال‌ها پاسخ گويد. محدوده عمودي جانبي ساختمان كجاست؟ خط پاياني افقي ساختماني چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شكل است؟ انتهاي اسختمان چگونه به پايان مي‌رسد؟ گوشه‌هاي ساختمان چه وضعي دارد؟ اگر ساختمان همسايه‌اي دارد ارتباط نماي ساختمان فعلي با نماي همسايه چگونه به پايان مي‌رسد؟ گوشه هاي ساختمان چه وضعي دارد؟ اگر ساختمان همسايه دارد ارتباط نماي همسايه چكونه است و اگر در فضا قطع مي‌شود اين ارتباط چگونه است.



محدوده‌هاي افقي ساختمان عبارتند از نقطه اتصال به آسمان (محدوده پاياني ساختمان) نقطه اتصال به زمين (محل نشستن ساختمان بر زمين) و پوشش ساختمان مثل بام و شيرواني. محدوده پاياني ساختمان بايد معناي اتمام ساختمان را با خود داشته باشد و طيقه همكف ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همكف ساختمان بايد مفهوم نشستن ساختمان بر زمين را برساند. طبقه همكف بايد در محدوده قد افراد كشش لازم را بر عابر پياده و بيننده ايجاد كند.



كنج يا گوشه نما در واقع محل برخورد دو نماي عمود بر هم است. كنج مي‌تواند حالت عمود 90 درجه، نيم‌دايره يا سه‌وجهي را داشته باشد و هر كدام مي‌تواند تاثيرات متفاوتي را در نما بگذارد. در يك ميدان يا چهارراه هماهنگي كنج‌هاي ساختمان‌هايي كه در چهار طرف آن قرار گرفته است مي‌تواند در نماي شهري تاثير زيبايي داشته باشد.


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: چگونه به موضوع نما در معماري بينديشيم , معماری ,



آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي
نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390
بازدید : 2106
نویسنده : MR ARC

آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي

 

ممكن است تمايل داشته باشيد آشپزخانه كوچك شما جلوه اي دوست داشتني و باز داشته باشد. سبك توسكاني كه نمونه اي از سبك ايتاليايي است از بهترين سبك هايي است كه مي توانيد در طراحي دكوراسيون داخلي آشپزخانه كوچك خود استفاده كنيد. زيرا جلوه اي تقريبا سنتي و ساده دارد و مي تواند هر سليقه اي را راضي كند و براي همگان خوشايند باشد.



آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي
نقاشي

اگر تمايل داريد آشپزخانه شما با كمك رنگ هاي غني و قوي از قبيل زرشكي و نارنجي تيره داراي جلوه اي سنگين و موقر پيدا كند، بهنرين گزينه استفاده از سبك توسكاني ايتاليايي است زيرا استفاده از چنين رنگ هاي قوي و گرمي جزو ويژگي هاي اين سبك است. البته فراموش نكنيد كه استفاده از رنگ هاي تيره در فضاي كوچك فضا را گرفته تر و بسته تر مي كند بنابراين در آشپزخانه كوچك خود سعي كنيد از طيف هاي روشن تر رنگ هاي گرم استفاده كنيد.


 

در اين سبك زيبا شما همچنين مي توانيد آشپزخانه خود را با رنگي تركيبي نقاشي كنيد . به اين منظور بايد چندين رنگ گرم را با يكديگر تركيب كنيد. اين رنگ ها مي تواند شامل سبز لنجي، قرمز، قهوه اي مايل به زرد و كرم باشد. شما هم چنين براي نقاشي به يك قلموي بزرگ، قلتك نقاشي و يك سطل بزرگ نياز داريد. مقداري از اين چهار رنگ را به هم تركيب كنيد و بقيه را با كمك قاشق نم نم به تركيب اضافه نماييد تا رنگ مورد پسند شما حاصل گردد. سپس رنگ بوجود آمده را با كمك قلمو و قلتك روي ديوار آشپزخانه اجرا نماييد.



آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي
كابينت ها

لازم است كه كابينت هاي آشپزخانه شما با رنگ گرم آشپزخانه شما تناسب داشته باشد. اگر در حال حاضر كابينت هايي چوبي داريد فقط كافيست روي بدنه ان را سمباده كشيده و  پس از زيرسازي با رنگ قهوه اي مايل به قرمز ان ها را رنگ آميزي كنيد و اگر هم كابينت هاي شما از جنس ام دي اف است نگران نباشيد. ان ها را نيز مي توانيد بوسيله رنگ آجري رنگ نماييد تا بتوانند مكمل خوبي براي رنگ ديوارهاي آشپزخانه باشند.



يكي ديگر از راه هاي ايجاد سبك ايتاليايي در اشپزخانه تعويض دستگيره هاي كشوها و كابينت ها و استفاده از دستگيره هاي برنجي است. اين نوع دستگيره ها مي توانند حالتي روستايي و سنتي به آشپزخانه دهند.



آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي

وسايل و لوازم

قبل از اينكه اقدام به خريد كنيد ابتدا قدري صبر كنيد و به وسايلي كه در حال حاضر داريد فكر كنيد. شما به سادگي مي توانيد ميز غذاخوري چوبي خود را به يك ميز غذاخوري ايتاليايي تبديل كنيد! تنها كافيست سطوح آن ها را زيرسازي و با رنگ قهوه اي گرم رنگ اميزي نماييد. يك تكينيك حرفه اي در اين مورد اين است كه پس از رنگ آميزي كل ميز روي سطح ميز را با كمك چسب بپوشانيد و شكل يك مربع را بيرون آوريد و آن را با رنگ كرمي كه از آن براي ديوارها استفاده كرده ايد رنگ آميزي كنيد و روي سطح ميز با تكنيك استنسيل هنر پتينه را اجرا كنيد. روكش صندلي ها را نيز عوض كنيد و از پارچه اي طلايي رنگ استفاده كنيد.



آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي
 

بوفه هاي نيز از جمله وسايل مهم در سبك ايتاليايي هستند. حتما از انواع ظريف آن ها در دكوراسيون آشپزخانه خود استفاده نماييد. براي نور پردازي فضا نيز از لوستر ها و ديواركوب هاي ظريف و با سبكي آنتيك استفاده كنيد تا دكوراسيون ايتاليايي آشپزخانه شما تكميل گردد. استفاده از جاشمعي هاي زيبا را نيز فراموش نكنيد.


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , , آشپزخانه , ,
:: برچسب‌ها: آشپزخانه كوچك به سبك ايتاليايي , معماری ,



آشپزخانه آرماني
نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390
بازدید : 2377
نویسنده : MR ARC

شپزخانه آرماني

 

همانطور كه مطلع هستيد صنعت لوازم خانگي در چند دهه اخير پيشرفت هاي چشمگيري در راه تحقق همه تصورات ذهني بشر دربر داشته كه آشپزخانه نيز از اين مستثني نبوده.

همانطور كه مطلع هستيد صنعت لوازم خانگي در چند دهه اخير پيشرفت هاي چشمگيري در راه تحقق همه تصورات ذهني بشر دربر داشته كه آشپزخانه نيز از اين مستثني نبوده. در حقيقت آشپزخانه دفتر كار خانم هاي خانه دار محسوب مي شود و به همين دليل هم هست كه اغلب آنها ها تمايل دارند كه مكان را به زيباترين شكل ممكن دربياورند. اجازه دهيد با يك مثال بيشتر توضيح دهيم.

 

كاربرد يك كلاه آفتابگير چيست؟ كاملاً مشخص است: اجازه نمي دهد كه نور خورشيد مستقيماً به صورت و سر شما بتايد؛ اما يك لحظه صبر كنيد... تعداد بسيار زيادي از افراد هستند كه در فضاهاي رو بسته باز هم از كلاه استفاده مي كنند در صورتيكه در معرض هيچ نور آزار دهنده اي نيز قرار ندارند! بنابراين مي توانيم نتيجه بگيريم كه كلاه آفتابگير مورد استفاده ديگري هم دارد: احساس مد و به روز بودن را در مصرف كننده بيدار مي كند. از يك سو اين كلاه داراي نقاب خاصي مي باشد كه از مستقيم آفتاب به چشم ها جلوگيري بعمل مي آورد، و از سوي ديگر حس زيبايي و خوش تيپي را بر مي انگيزد. اين امر تا جايي پيش مي رود كه حتي برخي از تيم هاي ورزشي براي تبليغات آرم ورزشگاه خود را روي كلاه هاي نقابدار چاپ كرده و در اختيار هواداران خود قرار مي دهند. بنابراين شركت هاي توليد كننده كلاه مي بايست همه ي اين موارد را در طراحي يك كلاه در نظر بگيرند.

اما ارتباط مثال فوق با آشپزخانه آرماني ما چيست؟ همانطور كه مي دانيد آشپزخانه قلب هر خانه اي محسوب مي شود و نه تنها بايد از نظر كاربردي بازده بالايي داشته باشد بلكه نيكوست كه بجهت زيباشناختي، نظرخانم خانه را نيز تامين كند. به اين منظور مي بايست 4 گام اساسي برداشته شود:

طراحي حرفه اي

سليقه فردي

كيفيت

نصب كارشناسانه

بد نيست خانم ها ياد بگيريد كه چگونه مي توانند ايده هاي ذهني خود را در آشپزخانه اعمال كنند. طرز چيدمان وسايل هم از اهميت بالايي برخوردار مي باشد. وسايل آشپزخانه طوري بايد قرار بگيرند كه در وهله اول كار كردن با آنها راحت باشد و بعد زيبا به نظر برسند و تعادل در محيط حفظ شود. به هر حال نبايد فراموش كرد كه چيدمان آشپزخانه هر خانمي با خصوصيات اخلاقي او هماهنگ است.

ايده شما براي تغيير دكوراسيون آشپزخانه تان هر چه كه باشد، هدف اين است كه قلب خانه تان را منحصراً مطابق طبع و سليقه تان در تغيير شكل دهيد. به اين منظور ابتدا مكان مناسب براي قرار دادن سه وسيله اصلي آشپزخانه يعني: گاز، يخچال، و ماشين لباسشويي را پيدا كنيد و سپس به ادامه كار بپردازيد. برخي از خانواده ها وعده هاي غذايي را در آشپزخانه سرو مي كنند بنابراين اگر ساكنان خانه شما هم جزء اين گروه هستند بايد حتي الامكان فضاي آشپزخانه را به محيطي آرام بخش و دوستانه تبديل كنيد تا همه افراد از قرار گرفتن در آن لذت ببرند.

رنگ هاي سال 1388 در آشپزخانه

رنگ هاي سال 1388 بيشتر شامل تناليته هاي شاد و نيرو بخش و رنگ هايي هستند كه حس خوش بيني را در افراد ارتقا مي دهد. در اين قسمت نمونه هايي از كاربرد رنگ زرد را به شما معرفي مي كنيم تا بتوانيد براي تغيير دكوراسيون آشپزخانه خود از روي آن ايده برداري كنيد.

كاربرد رنگ هاي شاد

آيا تمايل داريد كه با افق همگام شويد؟ كارشناسان رنگ در طراحي داخلي فضاهاي خانگي معتقدند كه انسانها به ويژه در قرن اخيربيش از هر زمان ديگري نياز به ديدن رنگ هايي دارند كه حس خوش بيني آنها را تقويت كند؛ در اين ميان رنگ زرد حرف اول را مي زند و به عنوان يكي از رنگ هاي فوق العاده قوي در اين زمينه محسوب مي شود.

 

رنگ زرد هم آرامش مي دهد و هم انرژي بالايي به همراه دارد. تركيب سايه روشن هاي ليمويي، كرم، خورشيدي، و پرتقالي نيز مي توانند فضا را زيباتر و شيك تر كنند. تركيب رنگ ليمويي و كرم فضا را هموار تر، خورشيدي محيط را ملايم تر و پرتقالي آنرا دلنواز تر جلوه مي دهد. به تصوير زير توجه كنيد:

 

 

اگر نمي خواهيد از نظر مالي متحمل هزينه بالايي شويد، تنها با چند تغيير چزئي نيز مي توانيد انرژي و زيبايي را همزمان وارد آشپزخانه خود كنيد. درست مثل نمونه اي كه در زير مشاهده مي كنيد:

 

 منبع : منزل


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , , آشپزخانه , ,
:: برچسب‌ها: آشپزخانه آرماني , معماری ,



بازدید : 1745
نویسنده : MR ARC


آشپزخانه كوچك شما با‌ اعمال چند تغيير مختصر و جزئي به‌راحتي مي‌تواند به‌يك آشپزخانه بزرگ و كاملا كارآمد تبديل شود. تنها كافيست كاري كنيد كه آشپزخانه كوچك شما بزرگ‌تر و دلباز‌تر به‌نظر آيد. براي اين‌كار براي شما ايده‌هايي داريم كه با انجام آن به نتيجه‌اي مطلوب و رضايت‌بخش خواهيد رسيد.

small kitchen

مراحل:
1.    براي وسايل و تجهيزات آشپزخانه از قبيل يخچال، ماشين لباسشويي، ظرفشويي و... سعي كنيد تا حد‌امكان انواع ظريف و در مقياس كوچك خريداري كنيد. اگر تمام وسايل موجود در‌آشپزخانه مقداري ظريف‌تر و كوچك‌تر از سايز طبيعي خود انتخاب شوند، در نهايت به‌مقدار زيادي درفضا صرفه‌جويي مي‌شود.
2.    استفاده از رنگ‌هاي ملايم و روشن به بزرگ‌تر به‌نظر رسيدن آشپزخانه كمك مي‌كند. زياد ‌نور را منعكس مي‌كنند و سبب روشن‌تر شدن فضا مي‌شوند. براي مثال همراه با كابيت‌هاي كرم رنگ براي ديوارها از رنگ بژ استفاده كنيد و يا اگر تمايل به‌ استفاده از رنگ‌هاي خنثي نداريد مي‌توانيد از رنگ‌سبز ملايم يا آبي و يا زرد روشن استفاده كنيد.
3.    از كابينت‌هايي با در‌هاي آينه‌اي در آشپزخانه استفاده كنيد زيرا اين‌كار سبب مي‌شود آشپزخانه شما وسيع‌تر به‌نظر برسد هم‌چنين مي‌توانيد به‌جاي اين‌كار براي تعدادي از كابينت‌ها از در‌هاي شيشه‌اي استفاده كنيد و براي داخل آن‌ها از ظروف كريستال و شيشه‌اي استفاده كنيد تا درخشش آن‌ها سبب روشن‌تر شدن فضاي آشپزخانه شود.
4.    بيشتر از وسايلي كه قابليت نصب و آويختن به‌ديوار را دارند از‌قبيل سرويس كفگير ملاقه، جاروشارژي و ...  استفاده كنيد تا فضاي كشوها و روي كابينت‌ها بيهوده هدر نرود و صرف وسايل ديگري شود.
5.    يك يا دو كابينت را از‌كف تا سقف آشپزخانه در‌نظر بگيريد تا هم قفسه‌هاي بيشتري براي‌تان مهيا شود و هم سقف آشپزخانه بلند‌تر به‌نظر آيد.
6.    حتما قسمت بالاي كابينت‌ها را با نصب هالوژن نورپردازي كنيد تا زماني كه آن‌ها را روشن مي‌كنيد فضا شيك و روي سطح كابيت‌هاي تحتاني روشن شود.
7.    براي كفپوش آشپزخانه از پاركت يا سراميك‌هاي طرح‌دار استفاده كنيد و يا كفپوش ساده فعلي را نقاشي كنيد و كفپوش طرح‌دار سبب مي‌شود تا پهناي آشپزخانه شما بيشتر از آن‌چه هست به‌نظر آيد. هم‌چنين اگر تمايل داريد از قاليچه در آشپزخانه خود استفاده كنيد توصيه مي‌كنيم يك قاليچه با طرح بسيار ساده و نقش و نگار‌كم را براي اين‌فضا انتخاب كنيد.
8.    براي روي سينك ظرف‌شويي قطعه‌اي متحرك از جنس سطح كابينت‌ها در‌نظر بگيريد تا زماني‌كه با سينك كاري نداريد آ ن‌را روي سينك قرار دهيد تا سطح كار شما وسيع‌تر و بيشتر شود.
9.    كمي بيشتر در‌ خصوص وسايلي كه در آشپزخانه داريد موشكافي كنيد و ببينيد از كدام‌شان بيشتر استفاده مي‌كنيد و از كدام‌يك از آن‌ها كم و يا اصلا استفاده نمي‌كنيد! در بسياري از آشپزخانه‌ها برخي از وسايل وجود دارند( مثل قهوه‌ساز يا ...) كه خانم خانه تنها براي زيبايي آن‌ را در معرض ديد قرار داده است در حالي‌كه از آن‌ها استفاده نمي‌كنند و يا خيلي‌كم استفاده مي‌كنند! بايد به‌شما بگوييم كه اين‌كار نه‌تنها تاثيري در زيبايي آشپزخانه شما ندارد بلكه سبب شلوغي و گرفته شدن فضاي آشپزخانه شما نيز مي‌شود.تنها وسايل پراستفاده را در دسترس قرار دهيد و وسايل ديگر را داخل كمد و كابينت‌ها بگذاريد. هرچه آشپزخانه شما خلوت‌تر باشد بزرگ‌تر به‌چشم مي‌آيد.
10.    براي پنجره‌ها از پرده‌هاي كوتاه و كم‌چين استفاده كنيد تا نور خورشيد براي ورود به آشپزخانه مسدود نشود.
با كمك اين10 روش ساده خواهيد ديد كه آشپزخانه كوچك شما به چه‌ميزان بزرگ و دلباز به‌نظر خواهد آمد و از كار‌كردن و گذراندن وقت خود در آن احساس خستگي نخواهيد كرد.

منبع : منزل مگ


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , , آشپزخانه , ,
:: برچسب‌ها: چگونه يك آشپزخانه كوچك را كارآمد وداراي سبك كنيم , معماری ,



5 توصیه طلایی در آشپزخانه
نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390
بازدید : 2147
نویسنده : MR ARC


آشپزي و كار در آشپزخانه اي منظم و سازمان يافته بسيار آسان و لذت بخش است. براي نظم دادن به دكوراسيون آشپزخانه روش واحد و خاصي وجود ندارد اما يك سري توصيه هايي هستند كه با انجام آن ها مي توانيد تا حد زيادي به آشپزخانه خود نظم دهيد. در اين مطلب به تعدادي از مهم ترين اين اقدامات توجه نماييد :

1.    وسايل و اشيا را در كابينت هاي قسمتي از آشپزخانه قرار دهيد كه از آن وسايل استفاده مي كنيد. براي مثال قوطي هاي ادويه را در كابينتي نزديك اجاق گاز و ظروف مخصوص آماده كردن مواد اوليه غذا را در كابينت هاي زير كانتر و ...
2.    موارد شبيه هم را در يگ گروه كنار هم قرار دهيد .براي مثال قوطي هاي ادويه، قاشق و چنگال ها ئ ظروف ديگر را كنار هم در جاي مناسب قرار دهيد.

3.    مواردي را كه از آنها بيشترين استفاده را در طي روز مي كنيد در دسترس ترين فضا و در سطح ديد قرار دهيد. هرچه ميزان استفاده از وسيله اي كمتر است آن را در قسمتي عقب تر قرار دهيد.براي مثال ادويه هايي از قبيل نمك و فلفل و هم چنين چاي خشك را بايد در دم دست ترين فضا قرا ردهيد.

4.    به صورت سالانه به پاكسازي آشپزخانه از وسايلي و عناصر بلااستفاده بپردازيد و آن ها را از آشپزخانه بيرون بريزيد.

5.    اشيائ ريز و كوچك را در ظروف بزرگ تر مانند قوطي ها قرار دهيد.

منبع : منزل مگ


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , , آشپزخانه , ,
:: برچسب‌ها: 5 توصیه طلایی در آشپزخانه , معماری ,



استفاده از عدد پی در ساخت تخت جمشید
نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390
بازدید : 1828
نویسنده : MR ARC

 

مهندسان هخامنشی راز استفاده از عدد پی (۱۴/۳ ) را دو هزار و 500 سال پیش کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازه های سنگی و ستون های مجموعه تخت جمشید که دارای اشکال مخروطی است، از این عدد استفاده می کردند.
عدد پی ( ۳/۱۴)در علم ریاضیات از مجموعه اعداد طبیعی محسوب می شود. این عدد از تقسیم محیط دایره بر قطر آن به دست می آید. کشف عدد پی جزو مهمترین کشفیات در ریاضیات است. کارشناسان ریاضی هنوز نتوانسته اند زمان مشخصی برای شروع استفاده از این عدد پیش بینی کنند. عده زیادی، مصریان و برخی دیگر، یونانیان باستان را کاشفان این عدد می دانستند اما بررسی های جدید نشان می دهد هخامنشیان هم با این عدد آشنا بودند.
عبدالعظیم شاه کرمی متخصص سازه و ژئوفیزیک و مسئول بررسی های مهندسی در مجموعه تخت جمشید در این باره،‌ گفت: ?بررسی های کارشناسی که روی سازه های تخت جمشید به ویژه روی ستون های تخت جمشید و اشکال مخروطی انجام گرفته؛ نشان می دهد که هخامنشیان دو هزار و 500 سال پیش از دانشمندان ریاضی دان استفاده می کردند که به خوبی با ریاضیات محض و مهندسی آشنا بودند. آنان برای ساخت حجم های مخروطی راز عدد پی را شناسایی کرده بودند.
دقت و ظرافت در ساخت ستون های دایره ای تخت جمشید نشان می دهد که مهندسان این سازه عدد پی را تا چندین رقم اعشار محاسبه کرده بودند. شاه کرمی در این باره گفت: ?مهندسان هخامنشی ابتدا مقاطع دایره ای را به چندین بخش مساوی تقسیم می کردند. سپس در داخل هر قسمت تقسیم شده، هلالی معکوس را رسم می کردند. این کار آنها را قادر می ساخت که مقاطع بسیار دقیق ستون های دایره ای را به دست بیاورند. محاسبات اخیر، مهندسان سازه تخت جمشید را در محاسبه ارتفاع ستون ها، نحوه ساخت آنها،‌ فشاری که باید ستون ها تحمل کنند و توزیع تنش در مقاطع ستون ها یاری می کرد. این مهندسان برای به دست آوردن مقاطع دقیق ستون ها مجبور بودند عدد پی را تا چند رقم اعشار محاسبه کنند.هم اکنون دانشمندان در بزرگ ترین مراکز علمی و مهندسی جهان چون ناسا برای ساخت فضاپیماها و استفاده از اشکال مخروطی توانسته اند عدد پی را تا چند صد رقم اعشار حساب کنند. بر اساس متون تاریخ و ریاضیات نخستین کسی که توانست به طور دقیق عدد پی را محاسبه کند، ؟غیاث الدین محمد کاشانی بود. این دانشمند اسلامی عدد پی را تا چند رقم اعشاری محاسبه کرد. پس از او دانشمندانی چون پاسکال به محاسبه دقیق تر این عدد پرداختند. هم اکنون دانشمندان با استفاده از رایانه های بسیار پیشرفته به محاسبه این عدد می پردازند.
شاه کرمی با اشاره به این موضوع که در بخش های مختلف سازه تخت جمشید، مقاطع مخروطی شامل دایره، بیضی، و سهمی دیده می شود، گفت: به دست آوردن مساحت، محیط و ساخت سازه هایی با این اشکال هندسی بدون شناسایی راز عددپی و طرز استفاده از آن غیرممکن است.
داریوش هخامنشی بنیان گذار تخت جمشید در سال 521 پیش از میلاد دستور ساخت تخت جمشید را می دهد و تا سال 486 بسیاری از بناهای تخت جمشید را طرح ریزی یا بنیان گذاری می کند. این مجموعه باستانی شامل حصارها، کاخ ها،‌ بخش های خدماتی و مسکونی، نظام های مختلف آبرسانی و بخش های مختلف دیگری است.
مجموعه تخت جمشید مهمترین پایتخت مقاومت هخامنشی در استان فارس و در نزدیکی شهر شیراز جای گرفته است.


:: موضوعات مرتبط: سازه و بنا , بناهاي سنتي , مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: استفاده از عدد پی در ساخت تخت جمشید , معماری ,



معرفی برترین دانشگاه‌های معماری جهان
نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390
بازدید : 1764
نویسنده : MR ARC

برترین دانشگاه‌های معماری جهان در هر قاره معرفی شده اند که در میان برترینهای آسیا نام دانشگاه معماری تهراننیز به چشم می خورد این دانشکده توانسته است بر اساس آخرین رتبه بندی، رتبه ۸ آسیا را از آن خود کند.

وب سایت  Graduatearchitecture برترین دانشگاه های معماری جهان را در دسته های جهانی و قاره ای معرفی کرده است. بر این اساس برترین دانشگاه‌های معماری جهان عبارتند از انجمن معماری لندن، موسسه معماری کالیفرنیای جنوبی، موسسه معماری پیشرفته کاتالونیا، MIT، موسسه تکنولوژی توکیو، دانشگاه “یونیتک” نیوزیلند، دانشکده چارلز رنه مکینتاش، دانشکده ETH زوریخ، موسسه برلاژ و آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای دانمارک.


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: معرفی برترین دانشگاه‌های معماری جهان , معماری ,



تمیز کردن نمای ساختمان
نوشته شده در یک شنبه 22 خرداد 1390
بازدید : 1957
نویسنده : MR ARC

در تمیز کردن نمای ساختمان نکاتی را باید رعایت کرد که به شرح زیر می باشد :

1- به طور مسلم ، در مواقع بنایی روی سطوح دیوارهای آجری ، سنگهای نما ، اندودهای سیمانی و اندودهای شیمیایی ملات پاشیده می شود که قبل از سکنی گزیدن در ساختمان باید این ملاتها از سطح نما گرفته شود.
 
2- شوره سفید رنگ در آجرهایی دیده می شود که در اثر مکش آب و یا جذب رطوبت ، نمکهای موجود در گل پخته را به شکل کپک بر سطح آجرکاری ساختمان نمایان می سازند. ابتدا به علت ناچیز بودن آن را جارو می زنیم . چنانچه شوره زیاد باشد ، آن را چند بار با آب و جارو می شوییم . اگر با شستن برطرف نشد ، با اسید رقیق و برس سیمی ، شوره های حاصله را از نما پاک می کنیم.
 
3- در شهرهای بزرگ صنعتی ، سطوح تمامی بناهایی که در کنار کارخانه ها قرار دارند ، ممکن است دوده بگیرد . چنانچه دوده چرب نباشد ، با جارو و گردگیری می توان آن را تمیز کرد. اما اگر دوده چرب باشد ، به نسبت غلظت چربی آن از اسیدهای رقیق تا غلیظ استفاده می کنیم که پس از مصرف ، فورا باید سطح نما را با آب بشوییم . قابل توجه اینکه استفاده از اسید غلیظ باید به اندازه ای باشد که سطح آجرکاری و یا سنگهای آهکی دچار فرسودگی و خوردگی نشود.
 
4- زنگ فلزات مانند آهن و مس بر سطح نما اثرات ناهنجاری می گذارد.
 
5- رشد خزه ها نیز بر دیوار نما اشکالاتی ایجاد می کند و باید زدوده شوند ؛ زیرا ریشه های فرعی در بند آجرکاری که ملات خاکی دارد ، اثر می کند و باعث لقی و جا به جایی آجرها می شود . همچنین حشرات و باکتریها لابه لای شاخه ها و برگهای خزه ها لانه می کنند و زندگی انسان را دچار مخاطره می سازند.
 
6-  شوره بر اثر رطوبت موضعی مانند ترکیدگی لوله در خاک و دیوار پیش می آید و نما را نا زیبا می سازد که رفع نقایص آن را در بالا شرح دادم.
 
7- پاشیدگی قیر یا آسفالت در سطح دیوار و نما به هنگام کار که نحوه برطرف کردن آن ذکر خواهد شد.
 
8- رنگهای روغنی مانند نقاشیها و شعار نویسی دیواری .
 
9- دوده قهویه ای و سیاه که از دودکش بخاریها بوجود می آید.
 
10- نماهای رنگ آمیزی شده که بر اثر مرور زمان ، لکه لکه و یا بی رنگ می شوند و در این حالت ، باید دوباره رنگ آمیزی شوند.

:: موضوعات مرتبط: عملیات های ساختمانی , مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: تمیز کردن نمای ساختمان , معماری ,